نظام آفرينش از ديدگاه قرآن و حديث (تفسير موضوعى الميزان)

مشخصات كتاب

سرشناسه : امين، سيدمهدي، 1316 - ، گردآورنده

عنوان و نام پديدآور : نظام آفرينش از ديدگاه قرآن و حديث (تفسير موضوعي الميزان)/ به اهتمام سيدمهدي امين؛ با نظارت محمد بيستوني.

مشخصات نشر : قم: بيان جوان 1390.

مشخصات ظاهري : 149 ص. 11×17س م.

فروست : تفسير علامه ج.] 5.

شابك : 978-600-228-129-6

وضعيت فهرست نويسي : فيپا

يادداشت : كتاب حاضر بر اساس كتاب" الميزان في تفسيرالقرآن" اثر سيدمحمدحسين طباطبائي است.

يادداشت : ويراست كتاب قبلي با عنوان "تفسير علامه: خداشناسي و نظام آفرينش" توسط بيان جوان با فروست تفسير موضوعي الميزان در سال 1389 (680 ص.) منتشر شده است.

يادداشت : عنوان ديگر: نظام آفرينش.

يادداشت : كتابنامه به صورت زيرنويس.

عنوان ديگر : الميزان في تفسيرالقرآن.

عنوان ديگر : نظام آفرينش.

عنوان ديگر : تفسير علامه: خداشناسي و نظام آفرينش.

موضوع : تفاسير شيعه -- قرن 14

موضوع : آفرينش -- جنبه هاي قرآني

شناسه افزوده : بيستوني محمد، 1337 - ، ناظر

شناسه افزوده : طباطبائي محمدحسين 1281 - 1360 . الميزان في تفسير القرآن

شناسه افزوده : تفسير علامه ج.] 5.

رده بندي كنگره : BP98 /‮الف 83ت7 5.ج 1390

رده بندي ديويي : 297/179

شماره كتابشناسي ملي : 2718689

فه__رس_ت مط_ال_ب

موض_وع صفح_ه

تأييدي__ه آية اللّه محم__د ي___زدى رئيس شورايعالى مديريت حوزه علميه ••• 5

تأييدي__ه آية اللّه م__رتض__ى مقت__دائ_ى م_دي__ريت ح_وزه علمي___ه ق__م ••• 6

تأيي_ديه آية اللّه سيد عل_ى اصغ__ر دستغي_ب نماينده خبرگان رهب___رى••• 7

مق_دم_ه ناش_ر••• 8

مق_دم_ه م_ؤلف••• 12

بخش اول - آيات الهى در آفرينش

فصل اول - آي__ات اله__ى و تن__وع آن••• 19

(172)

آيت چيست؟••• 19

تنوع آيات و رابطه آن با درجات فهم افراد••• 21

آي_ات جه___ان آف_رين___ش و نظ____ام آن••• 25

تفك__ر، تعق_ل و ت_ذك__ر در آي__ات اله__ى••• 28

(173)

فه__رس_ت مط_ال_ب

موض_وع صفح_ه

تنوع نظام آفرينش

و تنوع آيات الهى••• 31

فصل دوم - آيات الهى در شب و روز••• 37

آي__ات اله__ى در اختلاف ش_ب و روز••• 37

اخت_لاف منظ_م در آي_ات شب و روز••• 40

آيت خ_واب شبانه و ف_عاليت روزانه••• 42

فصل سوم - آيات الهى در طبيعت و عوامل طبيعى••• 45

آي____ات تح_______ول در زمي_______ن••• 45

ارائه آيات الهى و نزول رزق از سماء••• 46

(174)

چ_ه آي_اتى در ح_رك_ت ك_شتى در دري_ا وج_ود دارد؟••• 48

چه آياتى در ح_رك_ت ب_اد و جريان ه_وا وج_ود دارد؟••• 49

(175)

فه__رس_ت مط_ال_ب

موض_وع صفح_ه

ق_وانين پ_رواز به عن_وان آيات الهى••• 50

دع_وت به ت_فكر در ق_وان_ين پ_رواز••• 54

چه آياتى در نزول باران وجود دارد؟••• 56

آي__ت اخ__ت_لاف رن____گ و زب___ان••• 57

آيت دگرگونى در رنگ ه__اى طبيعت••• 59

آيت قي_ام و ثب_وت آسم__ان و زمين••• 60

فصل چهارم - آيات ال_هى در وج_ود انسان••• 63

آي_ات رب_وب_يت اله_ى در زمي_ن و در ان_سان••• 63

(176)

آيت آفرينش انسان از خاك و مراتب تكون آن••• 67

(177)

فه__رس_ت مط_ال_ب

موض_وع صفح_ه

چه آياتى در آفرينش انسان و ساير جنبندگان و نظام آن وجود دارد؟••• 69

بخش دوم - نظام آفرينش جهان

فصل اول - نظام عمومى و نظام خصوصى••• 73

مكتب توحي__د و نظ___ام آفرين_ش••• 73

آفرينن__ده واح_د نظ__ام آفرين__ش••• 76

ن_ظ__ام ع_م_وم__ى آف___ري_ن____ش••• 78

نظام ه_اى خصوص__ى در اجرام و در ذرات••• 80

تح__ول و دگ_رگون_ى در نظام ه___ا••• 82

(178)

وحدت و هماهنگى در نظام آفرينش••• 83

(179)

فه__رس_ت مط_ال_ب

موض_وع صفح_ه

وح_دت نظ_ام انس_ان و نظ_ام جهان••• 85

فصل دوم - نظام آفرينش و آفريننده جهان••• 89

نظام حق و چگونگى حق بودن الهى••• 89

مفه_____وم ح_____ق در خلق_______ت••• 91

علم به كيفيت آفرينش و هدف در آن••• 92

وح____دت در ك_ث___رت و ك_ث___رت خ___واص و آث___ار ط_ب_ي_ع__ى••• 94

استن__اد خلق__ت اولي_ه و تداوم و بق__اى اشي__اء به خ_داى تعال___ى•••

97

آفرينش و تدبير آسمان ها و زمين و رابطه آن با ولايت و شفاعت الهى••• 101

(180)

(181)

فه__رس_ت مط_ال_ب

موض_وع صفح_ه

بخش سوم - نظام ازواج

فصل اول - نظام ازواج در طبيعت••• 109

خلق_ت ازواج و نظ_ام جارى در كل موجودات عالم••• 109

نح_وه آفرين_ش آسم_ان و زمي_ن و خ_لق_ت ازواج••• 111

ت_وسعه آسمان و گست_رش زمي_ن و خلق_ت ازواج••• 113

حفاظ آسمان ها و زمين، انتش__ار جنبندگان و روي_ش ازواج••• 115

بناى آسمان و گسترش زمين و رويش ازواج و عوامل حيات••• 117

خ_ل_ق ازواج و ت_أم_ي___ن وس_اي_ل ح_م_ل و ح_ركت ان_سان••• 120

(182)

آي_____ت روي____ش ازواج ن_يك__و••• 122

(183)

فه__رس_ت مط_ال_ب

موض_وع صفح_ه

نظام ازواج و تلقيح در گياهان و تأثير باران و نيروى ثقل در رويش گياه••• 124

تكوّن ازواج مختلف ميوه ها و ثمرات••• 126

اث_ر خاك در رشد گياه و ازواج نبات••• 127

فصل دوم - ازواج ان_سان••• 129

آف_ري_نش زوج ان_س_ان و آرام دل او••• 129

نعم_ت آف_رينش زوج ب_راى انس_ان و ت_شكيل خ_ان_واده••• 130

آيت خلق زوج براى انسان و عوامل توليد رحمت و محبت••• 132

خل_ق زوج انس_ان و ان_زال ازواج چهارپايان و تكثير آن ها••• 137

(184)

تقديم به

اِلى سَيِّدِنا وَ نَبِيِّنا مُحَمَّدٍ

رَسُ_ولِ اللّ_هِ وَ خاتَ_مِ النَّبِيّينَ وَ اِلى مَوْلانا

وَ مَوْلَى الْمُوَحِّدينَ عَلِىٍّ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ وَ اِلى بِضْعَةِ

الْمُصْطَفى وَ بَهْجَةِ قَلْبِهِ سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمينَ وَ اِلى سَيِّدَىْ

شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ، السِبْطَيْنِ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ اِلَى الاَْئِمَّةِ التِّسْعَةِ

الْمَعْصُومينَ الْمُكَرَّمينَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ لاسِيَّما بَقِيَّ___ةِ اللّهِ فِى الاَْرَضينَ وَ وارِثِ عُلُومِ

الاَْنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ، الْمُعَدِّ لِقَطْعِ دابِرِالظَّلَمَةِ وَ الْمُدَّخِرِ لاِِحْياءِ الْفَرائِضِ وَ مَعالِمِ الدّينِ ،

الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صاحِبِ الْعَصْرِ وَ الزَّمانِ عَجَّلَ اللّهُ تَعالى فَرَجَهُ الشَّريفَ فَيا مُعِزَّ

الاَْوْلِياءِوَيامُذِلَ الاَْعْداءِاَيُّهَاالسَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَيْنَ الاَْرْضِ وَالسَّماءِقَدْمَسَّنا

وَ اَهْلَنَا الضُّ___رَّ فى غَيْبَتِ___كَ وَ فِراقِ___كَ وَ جِئْن_ا بِبِضاعَ_ةٍ

(4)

مُزْجاةٍ مِنْ وِلائِكَ وَ

مَحَبَّتِكَ فَاَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ مِنْ مَنِّكَ وَ

فَضْلِكَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا بِنَظْرَةِ رَحْمَةٍ مِنْكَ

اِنّا نَريكَ مِنَ الْمُحْسِنينَ

متن تأئيديه حضرت آية اللّه محمد يزدى

رييس دبيرخانه مجلس خبرگان رهبرى و رييس شورايعالى مديريت حوزه علميه

بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

قرآن كريم اين بزرگ ترين هديه آسمانى و عالى ترين چراغ هدايت كه خداوند عالم به وسيله آخرين پيامبرش براى بشريت فروفرستاده است؛ همواره انسان ها را دستگيرى و راهنمايى نموده و مى نمايد. اين انسان ها هستند كه به هر مقدار بيشتر با اين نور و رحمت ارتباط برقرار كنند بيشتر بهره مى گيرند. ارتباط انسان ها با قرآن كريم با خواندن، انديشيدن،

(5)

فهميدن، شناختن اهداف آن شكل مى گيرد. تلاوت، تفكر، دريافت و عمل انسان ها به دستورالعمل هاى آن، سطوح مختلف دارد. كارهايى كه براى تسهيل و روان و آسان كردن اين ارتباط انجام مى گيرد هركدام به نوبه خود ارزشمند است. كارهاى گوناگونى كه دانشمند محترم جناب آقاى دكتر بيستونى براى نسل جوان در جهت اين خدمت بزرگ و امكان ارتباط بهتر نسل جوان باقرآن انجام داده اند؛ همگى قابل تقدير و تشكر و احترام است. به علاقه مندان بخصوص جوانان توصيه مى كنم كه از اين آثار بهره مند شوند.

توفيقات بيش از پيش ايشان را از خداوند متعال خواهانم.

محمد يزدى

رييس دبيرخانه مجلس خبرگان رهبرى 1/2/1388

متن تائيديه حضرت آية اللّه مرتضى مقتدايى

(6)

بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

توفيق نصيب گرديد از مؤسسه ق__رآنى تفسير جوان بازديد داشته باشم و مواجه شدم با يك باغستان گسترده پرگل و متنوع كه به طور يقين از معجزات قرآن است كه اين ابتكارات و روش هاى نو و جالب را به ذهن يك نفر كه بايد مورد عنايت ويژه قرار گرفته باشد القاء نمايد تا بتواند در سطح گسترده كودكان و جوانان و نوجوانان و غيرهم را با قرآن مجيد مأنوس به طورى كه مفاهيم بلند و باارزش قرآن در وجود آنها نقش بسته و روش آنها را

الهى و قرآنى نمايد و آن برادر بزرگوار جناب آقاى دكتر محمد بيستونى است كه اين توفيق نصيب ايشان گرديده و ذخيره عظيم و باقيات الصالحات جارى براى آخرت ايشان هست. به اميد اين كه همه اقدامات با خلوص قرين و مورد توجه ويژه حضرت بقيت اللّه الاعظم ارواحنافداه باشد.

(7)

مرتضى مقتدايى

به تاريخ يوم شنبه پنجم ماه مبارك رمضان المبارك 1427

(8)

متن تأييديه حضرت آية اللّه سيدعلى اصغردستغيب نماينده محترم خبرگان رهبرى دراستان فارس

بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

«وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْيانا لِكُلِّ شَىْ ءٍ» (89 / نحل)

تفسير الميزان گنجينه گرانبهائى است كه به مقتضاى اين كريمه قرآنى حاوى جميع موضوعات و عناوين مطرح در زندگى انسان ها مى باشد. تنظيم موضوعى اين مجموعه نفيس اولاً موجب آن است كه هركس عنوان و موضوع مدّنظر خويش را به سادگى پيدا كند و ثانيا زمينه مناسبى در راستاى تحقيقات موضوعى براى پژوهشگران و انديشمندان جوان حوزه و دانشگاه خواهد بود.

اين توفيق نيز در ادامه برنامه هاى مؤسسه قرآنى تفسير جوان در تنظيم و نشر آثار

(9)

قرآنى مفسّرين بزرگ و نامى در طول تاريخ اسلام، نصيب برادر ارزشمندم جناب آقاى دكتر محمد بيستونى و گروهى از همكاران قرآن پژوه ايشان گرديده است. اميدوارم همچن__ان از توفيق__ات و تأيي__دات اله_ى برخ__وردار باشند.

سيدعلى اصغر دستغيب

28/9/86

(10)

مقدمه ناشر

براساس پژوهشى كه در مؤسسه قرآنى تفسير جوان انجام شده، از صدر اسلام تاكنون حدود 000/10 نوع تفسير قرآن كريم منتشر گرديده است كه بيش از 90% آنها به دليل پرحجم بودن صفحات، عدم اعرابگذارى كامل آيات و روايات و كلمات عربى، نثر و نگارش تخصصى و پيچيده، قطع بزرگ كتاب و... صرفا براى «متخصصين و علاقمندان حرفه اى» كاربرد داشته و افراد عادى جامعه به ويژه «جوانان عزيز» آنچنان كه ش__ايست__ه است نمى ت_وانند از اين قبيل تفاسير به راحتى استفاده كنند.

مؤسسه قرآنى تفسير جوان 15 سال براى ساده سازى و ارائه تفسير موضوعى و كاربردى در كنار تفسيرترتيبى تلاش هاى گسترده اى را آغاز نموده است كه چاپ و انتشار تفسير جوان (خلاصه 30 جلدى تفسير نمونه، قطع جيبى) و تفسير نوجوان (30 جلدى، قطع جيبى

(11)

كوچك) و بيش از

يكصد تفسير موضوعى ديگر نظير باستان شناسى قرآن كريم، رنگ شناسى، شيطان شناسى، هنرهاى دستى، ملكه گمشده و شيطانى همراه، موسيقى، تف__اسي__ر گ__رافيك__ى و... بخش__ى از خ__روج_ى هاى منتشر شده در همين راستا مى باشد.

كتابى كه ما و شما اكنون در مح_ضر ن_ورانى آن هستي_م ح_اص_ل ت__لاش 30 س__اله «استادارجمند جناب آقاى سيدمهدى امين» مى باشد.ايشان تمامى مجلدات تفسيرالميزان را به دق__ت مط__العه ك__رده و پس از فيش بردارى، مطالب را «بدون هيچ گونه دخل و تصرف در متن تفسير» در هفتاد عنوان موضوعى تفكيك و براى نخستين بار «مجموعه 70 جلدى تفسير موضوعى الميزان» را ت__دوي__ن نم__وده ك__ه ه_م به صورت تك موضوعى و هم به شكل دوره اى براى ج_وان_ان عزيز ق_اب__ل استفاده كاربردى است.

«تفسير الميزان» به گفته شهيد آية اللّه مطهرى (ره) «بهترين تفسيرى است كه در ميان

(12) نظام آفرينش

شيعه و سنى از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است». «الميزان» يكى از بزرگ ترين آثار علمى علامه طباطبائى (ره)، و از مهم ترين تفاسير جهان اسلام و به حق در نوع خود كم نظير و مايه مباهات و افتخار شيعه است. پس از تفسير تبيان شيخ طوسى (م 460 ه) و مجمع البيان شيخ طبرسى (م 548 ه) بزرگ ترين و جامع ترين تفسير شيعى و از نظر قوّت علمى و مطلوبيت روش تفسيرى، بى نظير است. ويژگى مهم اين تفسير به كارگيرى تفسير قرآن به قرآن و روش عقل__ى و است__دلالى اس__ت. اي__ن روش در ك__ار مفسّ__ر تنها در كنار هم گذاشتن آيات براى درك معناى واژه خلاصه نمى شود، بلكه موضوعات مشابه و مشت__رك در س__وره هاى مختلف را كنار يكديگر قرار مى ده__د، تحلي__ل و مقايس__ه مى كن__د و ب__راى درك پي__ام آيه به شي__وه ت_دبّ_رى و

اجته_ادى ت_وسل مى جويد.

يكى از ابعاد چشمگير الميزان، جامعه گرايى تفسير است. بى گمان اين خصيصه از

مقدمه ناشر (13)

انديشه و گرايش هاى اجتماعى علامه طباطبائى (ره) برخاسته است و لذا به مباحثى چون حكومت، آزادى، عدالت اجتماعى، نظم اجتماعى، مشكلات امّت اسلامى، علل عقب ماندگى مسلم__ان__ان، حق__وق زن و پ__اس__خ به شبه__ات م__اركسيس__م و ده ها موضوع روز، روى آورده و ب__ه ط__ور عمي_ق م__ورد بح__ث و بررسى قرارداده است.

شيوه مرحوم علاّمه به اين شرح است كه در آغاز، چندآيه از يك سوره را مى آورد و آيه، آيه، نكات لُغوى و بيانى آن را شرح مى دهد و پس از آن، تحت عنوان بيان آيات كه شامل مباحث موضوعى است به تشريح آن مى پردازد.

ول__ى مت__أسف__انه ق__در و ارزش اين تفسير در ميان نسل جوان ناشناخته مانده است و بنده در جلسات ف__راوان__ى كه با دانشج_ويان يا دانش آموزان داشته ام همواره نياز فراوان آنها را به اين تفسير دري__افت__ه ام و به همين دليل نسبت به همكارى با جن__اب آق__اى

(14) نظام آفرينش

سيدمهدى امي__ن اق__دام نم______وده ام.

امي__دوارم اي___ن قبي__ل ت__لاش ه__اى ق__رآن__ى م__ا و شم__ا ب__راى روزى ذخي__ره ش__ود ك__ه ب__ه ج__ز اعم__ال و ني__ات خ_الص_انه، هي_چ چي_ز ديگ_رى ك_ارس_از نخواهد بود.

دكتر محمد بيستونى

رئيس مؤسسه قرآنى تفسير جوان

تهران _ تابستان 1388

مقدمه ناشر (15)

مق_دم_ه م_ؤل_ف

اِنَّ___هُ لَقُ_____رْآنٌ كَ___ري__مٌ

ف___ى كِت____ابٍ مَكْنُ_____ونٍ

لا يَمَسُّ___هُ اِلاَّ الْمُطَهَّ___روُنَ

اين ق_رآن_ى اس__ت ك__ري__م

در كت_____اب___ى مكن______ون

كه جز دست پ__اك__ان و فه_م خاصان بدان نرسد!

(77 _ 79/ واقعه)

اين كتاب به منزله يك «كتاب مرجع» يافرهنگ معارف قرآن است كه از «تفسير الميزان» انتخ_اب و تلخي_ص، و بر حسب موضوع طبقه بندى شده است.

(16)

در تقسيم بندى به عمل آمده از موضوعات قرآن

كريم قريب 70 عنوان مستقل به دست آمد. هر يك از اين موضوعات اصلى، عنوان مستقلى براى تهيه يك كتاب در نظر گرفته شد. هر كتاب در داخل خود به چندين فصل يا عنوان فرعى تقسيم گرديد. هر فصل نيز به سرفصل هايى تقسيم شد. در اين سرفصل ها آيات و مفاهيم قرآنى از متن تفسي_ر المي__زان انتخ__اب و پس از تلخيص، به روال منطقى، طبقه بندى و درج گرديد، به طورى كه خواننده جوان و محقق ما با مطالعه اين مطالب كوتاه وارد جهان شگفت انگيز آيات و معارف قرآن عظيم گردد. در پايان كار، مجموع اين معارف به قريب 5 هزار عنوان يا سرفصل بالغ گرديد.

از لح__اظ زم__انى: كار انتخاب مطالب و فيش بردارى و تلخيص و نگارش، از

مقدمه مؤلف (17)

اواخ__ر س__ال 1357 ش__روع و ح__دود 30 س__ال دوام داشت__ه، و با توفيق الهى در ليالى مب__اركه قدر سال 1385پايان پذيرفت__ه و آم__اده چ__اپ و نش__ر گ_ردي_ده است.

ه__دف از تهيه اين مجموع__ه و نوع طبقه بندى مطالب در آن، تسهيل مراجعه به شرح و تفسير آيات و معارف قرآن شريف، از جانب علاقمندان علوم قرآنى، مخصوصا محققين جوان است كه بتوانند اطلاعات خود را از طريق بيان مفسرى بزرگ چون علامه فقيد آية اللّه طباطبايى دريافت كنند، و براى هر سؤال پاسخى مشخص و روش__ن داشت___ه باشن__د.

سال هاى طولانى، مطالب متعدد و متنوع درباره مفاهيم قرآن شريف مى آموختيم اما وقتى در مقابل يك سؤال درباره معارف و شرايع دين مان قرار مى گرفتيم، يك جواب مدون و مشخص نداشتيم بلكه به اندازه مطالب متعدد و متنوعى كه شنيده بوديم بايد

(18) نظام آفرينش

جواب مى داديم. زمانى كه تفسير الميزان

علامه طباطبايى، قدس اللّه سرّه الشريف، ترجمه شد و در دسترس جامعه مسلمان ايرانى قرار گرفت، اين مشكل حل شد و جوابى را كه لازم بود مى توانستيم از متن خود قرآن، با تفسير روشن و قابل اعتمادِ فردى كه به اسرار مكنون دست يافته بود، بدهيم. اما آنچه مشكل مى نمود گشتن و پيدا كردن آن جواب از لابلاى چهل (يا بيست) جلد ترجمه فارسى اين تفسير گرانمايه بود. لذا اين ضرورت احساس شد كه مطالب به صورت موضوعى طبقه بندى و خلاصه شود و در قالب يك دائرة المع__ارف در دست__رس همه دين دوستان قرارگيرد. اين همان انگيزه اى ب_ود ك_ه م_وجب تهيه اين مجل__دات گ__رديد.

بديهى است اين مجلدات شامل تمامى جزئيات سوره ها و آيات الهى قرآن نمى شود، بلكه سعى شده مطالبى انتخاب شود كه در تفسير آيات و مفاهيم قرآنى، علامه بزرگوار

مقدمه مؤلف (19)

به شرح و بسط و تفهيم مطلب پرداخته است.

اص__ول اي__ن مط__ال__ب با ت__وضي__ح و تفصي__ل در «تفسير الميزان» موجود است ك__ه خ_وانن__ده مى تواند براى پى گيرى آن ها به خود الميزان مراجعه نمايد. براى اين منظور مستند ه__ر مطل__ب با ذك__ر شم__اره مجل__د و شماره صفحه مربوطه و آيه م_ورد استناد در هر مطلب قيد گرديده است.

ذكراين نكته لازم است كه چون ترجمه تفسيرالميزان به صورت دومجموعه 20 جلدى و 40جلدى منتشرشده بهتراست درصورت نيازبه مراجعه به ترجمه الميزان، بر اساس ترتيب عددى آيات قرآن به سراغ جلد موردنظر خود، صرف نظراز تعداد مجلدات برويد.

و مقدر بود كه كار نشر چنين مجموعه آسمانى در مؤسسه اى انجام گيرد كه با ه__دف نش__ر مع__ارف ق__رآن ش__ري_ف، به صورت تفسير، مختص نسل جوان،

(20) نظام آفرينش

تأسيس شده باشد، و استاد مسلّم، جن__اب آق_اى دكت_ر

محم__د بيستونى، اصلاح و تنقي__ح و نظ__ارت هم__ه ج__انب_ه بر اين مجم__وعه ق_رآنى شريف را به عه__ده گي__رد.

مؤسسه قرآنى تفسير جوان با ابتكار و سليقه نوين، و به منظور تسهيل در رساندن پيام آسمانى قرآن مجيد به نسل جوان، مطالب قرآنى را به صورت كتاب هايى در قطع جيب__ى منتش__ر مى كن__د. اي__ن ابتك__ار در نش__ر همي__ن مجل__دات ني__ز به كار رفته، ت__ا مط__الع__ه آن در ه__ر ش__راي__ط زم__ان__ى و مك__انى، براى ج__وانان مشتاق فرهنگ الهى قرآن شريف، ساده و آسان گردد...

و ما همه بندگانى هستيم هر يك حامل وظيفه تعيين شده از جانب دوست، و آنچه انج__ام ش__ده و مى ش_ود، همه از جانب اوست !

و صلوات خدا بر محمّد مصطفى صلى الله عليه و آله و خاندان جليلش باد كه نخستين حاملان اين

مقدمه مؤلف (21)

وظيفه الهى بودند، و بر علامه فقيد آية اللّه طباطبايى و اجداد او، و بر همه وظيفه داران اين مجموعه شريف و آباء و اجدادشان باد، كه مسلمان شايسته اى بودند و ما را نيز در مسي__ر شن__اخت اس_لام واقعى پرورش دادن_د!

ليله قدر سال 1385

سيد مهدى حبيبى امين

(22) نظام آفرينش

بخش اول:آيات الهى در آفرينش

فصل اول:آيات الهى و تنوع آن

آيت چيست؟

(23)

(24) نظام آفرينش

(25)

«تِلْكَ اياتُ اللّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ...!» (6/جاثيه)

كلمه «آيات» جمع آيه است و به معناى علامت هاى داراى دلالت است. پس آيات كونيه خدا عبارت است از امور كونيه اى كه با وجود خارجى خود دلالت مى كند بر

(26)

اين كه خداى تعالى در خلقت عالم يگانه است و شريكى در اين كار ندارد و متصف است ب_ه صف_ات كم_اليه و من_زه است از هر نقص و حاجت.

ايمان به اين آيات معنايش ايمان داشتن به دلالت آن ها بر هستى خداست، كه لازمه داشتن چ_نين ايمانى، ايمان

داشتن به خدا بر طبق دلالت اين ادله است، نه خدايى ك_ه اي_ن ادل_ه بر آن دلالت نكند.

آيات قرآن كريم نيز از اين جهت آيات ناميده شده اند كه بيانگر آيات تكوينى هستند، آيات تكوينى اى كه گفتيم بر هستى و صفات خدا دلالت دارند و يا از اين جهت آيات ناميده شده اند كه بيانگر معارف اعتقادى و يا احكام عملى و يا احكام اخلاقى مى باشند، احكامى كه خدا آن را مى پسندد و بدان امر مى كند و از بندگانش مى خواهد كه به آن ها عمل كنند، چون مضامين آن آيات بر آن احكام دلالت دارد كه از ناحيه خدا نازل شده

مقدمه ناشر (27)

است و ايمان به اين آيات ايمان به دلالت آن ها بر خداى تعالى است، كه قهرا ملازم با ايمان به مدلول آن ها نيز هست.

معجزات را نيز از اين رو آيات مى نامند كه اگر از قبيل مرده زنده كردن و امثال آن باشد، آيات كونيه است و همان دلالت كونيه را دارد و اگر از قبيل پيشگويى ها و يا خود قرآن كريم باشد، كه برگشت دلالت آن ها نيز به دلالت آيات كونيه خواهد بود، چ_ون با هستى خ_ود دلالت مى كند بر هستى خداى تعالى و صفات او.(1)

تنوع آيات و رابطه آن با درجات فهم افراد

1- ال_مي____زان ج 35، ص 259.

(28) نظام آفرينش

«... لاَآي__اتٍ لِلْمُ__ؤْمِنينَ ... آي__اتٌ لِقَ__وْمٍ يُ_وقِنُ_ونَ...آي_اتٌ لِقَ_وْمٍ يَعْقِلُ_ونَ !»

(3 تا 5 / جاثيه)

- به درستى كه در آسمان ها و زمين آيت هاست براى مردم با ايمان.

- و نيز در خلقت خودتان و جنبندگانى كه همواره منتشر مى كند، آيت هاست براى مردمى كه اهل يقين باشند.

- و نيز در اختلاف شب و روز و رزقى كه از آسمان نازل مى كند و... آيت ها هست

براى مردمى كه تعقل مى كنند.

در اين آيات مى بينيم ه_ر دسته از آن ها به ق_ومى اختص_اص داده شده:

تنوع آيات و رابطه آن با درجات فهم افراد (29)

ي_ك دست__ه ب_ه مؤمني__ن، ي_ك دست__ه ب_ه قوم__ى ك__ه اهل يقينن__د، دسته ديگ__ر به قوم__ى كه تعق__ل مى كنند.

1 - شايد وجهش اين باشد كه آيت احياى زندگانى به دلالتى ساده و همه كس فهم دلالت مى كند بر اين كه خودش خود را ايجاد نكرده و به طور اتفاق و تصادفى هم پيدا نشده، بلكه آن را پديد آورنده اى ايجاد كرده و به دنبالش آثار و افعال آن ها را پديد آورده، آثار و افعالى كه اين نظام مشهود از آن آثار پديد آمده است. پس خالق آسمان ها، خالق همه عالم و رب همه است. و انسان اين معنى را با فهم ساده خود مى فهمد و انسان هاى با ايمان هم همين را مى فهمند و از آن منتفع مى شوند.

2 - ولى اين معنا را كه خالق انسان و ساير جنبدنگان داراى حيات و شعور، خداست، از اين جهت كه ارواح و نفوس موجودات زنده با شعور از عالمى وراى

(30) نظام آفرينش

عالم ماده است، كه نامش را عالم ملكوت مى گذاريم، قرآن كريم كمال ادراك و مشاهده اين معنا را به اهل يقين مختص دانسته، نه به عموم مردم و فهم هاى ساده آن ها. 3 - و اما آيت اختلاف ليل و نهار و باران هايى كه زمين را زنده مى كند و چرخاندن بادها از آن جا كه انواع مختلف و جهات متعدد دارد و مرتبط با زمين و زمينى هاست و فوايد بى شمار و منافعى دامنه دار و بسيار است، كه درك همه آن ها محتاج به تعقل

فكرى و تفضيلى و عميق است و فهم ساده عموم از درك آن عاجز است، لذا درك آن را به قومى كه تعقل كنند اختصاص داد، گو اين كه آيات نامبرده براى همه آيتند لكن از آن جا كه تنها دانشمندان و صاحبان تعقل از آن ها بهره مند مى شوند، بدين جهت آيات را به ايشان اختصاص داد.

در اين ميان مى بينيم كه از اين طبقه گاهى تعبير فرموده به قومى كه (يُوقِنُونَ _ يقين

تنوع آيات و رابطه آن با درجات فهم افراد (31)

پيدا مى كنند،) و گاهى به قومى كه (يَعْقِلُونَ _ تعقل مى كنند.) و از تعبد مردم كه با فهم ساده خود پى به حقيقت مى برند، تعبير فرمود به مؤمنين.

از اين اختلاف تعبير فهميده مى شود كه مراد به ايمان اصل آن است، كه آياتش ساده و بسيط است و چون به دست آمدنش تدريجى نيست، از دارندگان آن تعبير به وصف كرد به خلاف ايمان اهل يقين و عقل، كه به خاطر دقت آيات آن و بلندى افق آن ها و به خاطر اين كه خرده خرده و به تدريج به دست مى آيد، از دارندگانش تعبير به مضارع (يَعْقِلُونَ يا يُوقِنُون) كرد كه دلالت بر استمرار تجددى دارد.(1)

1- ال_مي______________زان ج 35، ص 256.

(32) نظام آفرينش

آيات جهان آفرينش و نظام آن

«اِنَّ فِى ال_سَّم_واتِ وَ الاَْرْضِ لاَآي_اتٍ لِ_لْ_مُ_ؤْمِني_نَ!» (3 / جاثيه)

مراد از اين كه فرمود - در آسمان ها و زمين علامت ها (آيات) هست، اين است كه اصلاً آسمان و زمين آيت ها هستند كه بر هستى پديد آورنده خود دلالت مى كنند، نه اين ك__ه آيت ها چيز ديگرى باشن__د و در ظرف آسمان ها و زمين ق__رار داشت__ه باشن_د.

دليل گفتار ما اين است كه تعبيرات قرآن كريم از اين معنا

مختلف است. گاهى مى فرمايد: فلان چيز آيت است. و گاهى مى فرمايد: در فلان چيز آيت هست. و گاهى هم مى فرمايد: در خلقت فلان چيز آيت هست.

آيات جهان آفرينش و نظام آن (33)

- به درستى كه در خلقت آسمان ها و زمين و اختلاف شب و روز آيت هاست. در آيه مورد بحث آيت را در خود آسمان ها و زمين دانسته، نه در خلقت آن ها. ي__ك ج__ا ه__م ف__رم__وده:

- و يكى از آيات او آفرينش آسمان ها و زمين است.

نظاير اين اختلاف تعبير بسيار است. از همين اختلاف استفاده مى شود، معناى اين ك__ه چي__زى باش_د كه در آن آي__ت باشد، اين اس_ت كه خود آن چي__ز آي__ت باش__د.

همچنان كه از اختلاف تعبير ديگرى كه در آيات بالا بود و در يكى مى فرمود: «در آسمان ها و زمين» و در ديگرى مى فرمود: «در خلقت آسمان ها و زمين» استفاده مى ش_ود م_راد از خل_قت آسم_ان ها و زمين خود آسمان ها و زمين است، نه چ_يز ديگر.

حال بايد ديد چرا آسمان ها و زمين را ظرف آيت دانسته، با اين كه خودش آيت

(34) نظام آفرينش

است؟ در پاسخ مى گوييم: اين بدان عنايت است كه بفهماند جهات وجود آسمان ها و زمين مختلف است و هر جهت از جهات آن ها خود آيتى است از آيات و اگر خود آسمان ها و زمين در نظر گرفته مى شد، چاره اى جز اين نبود كه همه آن ها را يك آيت بگيريم، در حالى كه مى بينيم مثلاً زمين به تنهايى را آيت ها شمرده و فرموده: «وَ فِى الاَْرْضِ اياتٌ لِلْمُوقِنينَ _ در زمين آيت ها هست براى اهل يقين.» و اگر خود زمين در نظر گرفته مى شد بايد مى فرمود: زمين آيتى است براى اهل يقين. و آن وقت منظور

فوت مى شد و ديگر نمى فهمانيد كه در هستى زمين جهاتى است كه هر يك از آن جه_ات به تنه_ايى آيت_ى است مستقل.

پس معناى اين كه فرمود: «اِنَّ فِى السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ...،» اين است كه براى وجود آسمان ها و زمين جهاتى است كه هر جهتش دلالت دارد بر اين كه آفريدگار و مدبرش

آيات جهان آفرينش و نظام آن (35)

تنها خداست و شريكى براى او نيست.

براى اين كه آسمان ها و زمين با حاجت ذاتى اش به پديد آورنده و با عظمت خلقتش و بى نظير بودن تركيبش و اتصالى كه در وجود اجزاى بى شمار و هول انگيز آن به يكديگر است و ارتباط و اندراجى كه نظام هاى جزئى و مخصوص به يك يك م_وج_ودات تحت نظ_ام ع_مومى و كلى حاك_م بر ك_ل عالم دارد، هم_ه دلالت دارد بر اين كه خالقى يكتا دارد و همان خالق يكتا مدبر آن است. اگر براى اين عالم پديد آورنده اى نبود، پديد نمى آمد. و اگر مدبرش يكتا نبود، نظام هاى جزئى آن با يكديگر متناقض مى شد و تدبير مختلف مى گشت.(1)

1- ال_مي________زان ج 35، ص 252.

(36) نظام آفرينش

تفكر، تعقل و تذكر در آيات الهى

«اِنَّ فى ذلِكَ لاَيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ... اِنَّ فى ذلِكَ لاَياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ... اِنَّ فى ذلِكَ لاَيَةً لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ!» (11 تا 12/نحل)

اين سه قسم احتجاج است كه يكى به مردم متفكر و يكى به اشخاص متعقل و سومى ب_ه افراد متذكر نسبت داده ش_ده است. و جهتش اين است كه حجت اول در آيه (اوست كه از آسمان آبى نازل كرده كه نوشيدنى شماست و از آن... كه در اين براى

تفكر، تعقل و تذكر در آيات الهى (37)

گروهى كه انديشه كنند عبرت هاست،) از مقدمات ساده اى تركيب يافته كه در

استفاده و نتيجه گرفتن از آن صرف تفكر كافى است، ولى دومى مركب از مقدمات علمى است كه فهم آن جز براى انديشمندانى كه از اوضاع اجرام آسمانى و اسرار زمينى با خبرند، ميسر نيست و تنها كسى از آن حجت نتيجه مى گيرد كه حركات و ان_ت_ق_الات اج_رام آسم_ان_ى و آث_ار آن ح__رك_ات را م_ى دان_د:

(شب و روز را به خدمت شما گذاشت و خورشيد و ماه و ستارگان به فرمان وى به خدمت درند، كه در اين براى گروهى كه تعقل كنند، عبرت هاست.)

سومى هم مركب از مقدماتى كلى و فلسفى است كه تنها كسانى از آن مى توانند نتيج_ه را گ_رفته، با آن وحدانيت خدا را در ربوبيت اثبات كنند كه متذكر احكام كلى وجود باشند. مثلاً بدانند كه عالمى كه همواره در دگرگونى است لابد و ناچار احتياج

(38) نظام آفرينش

به ماده دارد و بداند تمامى مواد آن به يك ماده عمومى و متشابه منتهى مى گردد، و بداند كه واجب است، تمامى اختلافاتى كه در مواد هست بايد منتهى به غير ماده شود، عامل ديگرى لازم است كه اين ماده عمومى را به هزاران صورت در آورد: (و نيز آن چه برايتان در زمين آفريده و رنگ هاى آن مختلف است كه در اين براى گروهى كه اندرز پذيرند، عبرت هاست.)(1)

1- ال_مي____زان ج 14، ص 127.

تفكر، تعقل و تذكر در آيات الهى (39)

تن_وع نظام آفرينش و تن_وع آيات الهى

«اِنَّ اللّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى يُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَ__ىِّ!» (95 تا 99 / ان_عام)

- اين خداى سبحان است كه دانه هاى نبات و هسته را مى شكافد و از آن دو، گياه و درخت مى روياند و مردم را با

دانه ها و ميوه هاى آن ها روزى مى دهد. اوست كه زنده را از مرده و مرده را از زنده خارج مى سازد: ذلِكُمُ اللّهُ فَأَنّى تُؤْفَكُونَ!

- «فالِقُ الاِْصْباحِ وَ جَعَلَ الَّيْلَ سَكَنا!»

(40) نظام آفرينش

چون در شكافتن صبح و موقع استراحت قرار دادن شب و هم چنين حركت ماه و خورشيد را باعث پديد آمدن شب و روز و ماه و سال قرار دادن، تقدير عجيبى به كار رفته و در نتيجه اين تقدير، انتظام نظام معاش انسان و مرتب شدن زندگى او شده است، لذا در ذيل آيه فرمود: ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْحَكيمِ! و فهمانيد كه خداى تعالى آن عزيز مقتدرى است كه هيچ قدرتى بر قدرت او غالب نيامده و نمى تواند كوچكترين اثرى در تباه ساختن تدبير او داشته باشد. و نيز خداى تعالى آن دانايى است كه به كوچكترين چيزى از مصالح مملكت خود جاهل نيست.

- «وَ هُوَ الَّذى جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها فى ظُلُمتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ... .» - اوست كه ستارگان را براى شما پديد كرد، تا بدان در ظلمات خشكى و دريا راه يابيد... .

- «قَدْ فَ_صَّلْنَ_ا الاْي_تِ لِ_قَوْمٍ يَ_عْلَ_مُونَ!»

تنوع نظام آفرينش و تنوع آيات الهى (41)

- مراد از تفصيل آيات، يا تفصيل به حسب تكوين و خلقت است و يا تفصيل به حسب بيان لفظى است. و اين كه غايت و نتيجه خلقت و به گردش در آوردن اجرام آسمانى را در تحت جاذبه عمومى، مصالح انسان و سعادت زندگى اش در نشئه دنيا قرار داده، با اين كه خلقت يك يك آن ها مستقلاً مراد از اراده الهيه باشد، منافى نيست، چون جهات قضيه مختلف است و تحقق بعضى از جهات منافات با تحقق جهات

ديگر ندارد و ارتباط و اتصالى كه در سرتاسر اجزاى عالم است، مانع از اين نيست كه ي__ك ي__ك اج__زاء به اراده مستق__ل به وج__ود آم___ده ب_اشن__د.

- «وَ هُوَ الَّذى اَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ!»

ظاهرا مراد از اين كه فرمود: «وَ هُوَ الَّذى اَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ،» اين است كه نسل حاضر بشر با همه انتشار و كثرتى كه دارد، منتهى به يك نفر است و آن آدم است كه قرآن كريم او را مبدأ نسل بشر فعلى دانسته است.

(42) نظام آفرينش

مراد به مستقر، آن افرادى است كه دوران سير در اصلاب را طى كرده و متولد شده و در زمين به مقتضاى آيه «وَ لَكُمْ فِى الاَْرْضِ مُسْتَقَرٌّ - زمين قرارگاه نوع بشر است،» مستقر گشته است. مراد به مستودع، آن افرادى است كه هنوز سير در اصلاب را تمام نك_رده و به دني_ا نيامده و بعدا متولد خواهند شد.

معناى آيه شريفه اين است كه - پروردگار متعال آن كسى است كه شما نوع بشر را از يك فرد ايجاد كرده و زمين را تا مدت معينى به دست شما آباد نموده است و اين زمين تا زمانى كه شما نسل بشر منقرض نشده ايد، مشغول به شما و در دست شماست. و پيوسته بعضى از شما افراد بشر مستقر در آن و بعضى ديگر مستودع در اصلاب و ارحام و در حال به وجود آمدن در آنند.

تنوع نظام آفرينش و تنوع آيات الهى (43)

- «وَ هُ__وَ الَّ__ذى اَنْ__زَلَ مِ__نَ السَّم__آءِ م__آءً فَ__أَخْ__رَجْن__ا بِه نَب__اتَ كُ__لِّ شَىْ ءٍ!»

مراد اين است كه ما به وسيله آبى كه از آسمان مى فرستيم گياهان را مى رويانيم و آن قوه

نموّى كه در روئيدنى هاست به ظهور در آورده و گياهان و درختان و آدميان و س_اير ان_واع حيوانات را نمو مى دهيم.

خداى تعالى در اين آيه شريفه چند فقره از چيزهايى را كه به دست قدرت خود آفريده، خاطرنشان ساخته تا آنان كه داراى عقل و بصيرتند، در خلقت آن ها نظر كرده و بدين وسيله به توحيد خداى تعالى راه يابند. بعضى از آن ها امورى هستند مربوط به زمين، مانند شكافتن دانه هاى گياهان و هسته هاى درختان و امثال آن و بعضى ديگر امورى هستند مربوط به آسمان مانند پديد آوردن شب و صبح و به وجود آوردن آفتاب و ماه و ستارگان. و برخى ديگر مربوط به خود آدمى است و اين كه تمامى افراد بشر از يك فرد منشعب شده، بعضى از آنان مستقر و برخى ديگر مستودعند. بعضى ديگر امورى هستند مربوط به همه آن ها و آن فرستادن باران از آسمان و فراهم ساختن غذا براى نباتات و ميوه ها و حيوانات و آدميان و رويانيدن اشيايى كه قوه در بدن دارند، مانند گياه و حيوان و انسان است.

(44) نظام آفرينش

خداى تعالى در اين آيه ستارگان را آيتى مخصوص مردم دانا و انشاء نفوس بشرى را آيتى مخصوص به مردمان فقيه و تدبير نظام روييدنى ها را آيتى مخصوص به مردم با ايمان شمرده است و اين به خاطر مناسبتى است كه در ميان بوده است، مثلاً نظر در تدبير نظام را از اين جهت به مردم با ايمان اختصاص داد كه تفكر در آن احتياج به درس خواندن و مؤنه علمى ندارد، بلكه هر فهم عادى نيز مى تواند، در آن نظر كرده و از دقتى كه در آن

به كار رفته پى به صانع آن ببرد، به شرط اين كه همين مقدار فهم عوامى اش به

تنوع نظام آفرينش و تنوع آيات الهى (45)

نور ايمان روشن و متنور بوده و قذارت عناد و لجاج آن را آلوده نكرده باشد. به خلاف نظر در ستارگان و اوضاع آسمان كه هر كسى نمى تواند از آن سر درآورده و به دقايق آن پى ببرد، بلكه به دانشمندانى مخصوص است كه تا حدى آشنايى به دست آورده ب__اشن__د. هم چنين سر در آوردن از خص__وصي__ات نف__س و اس__رار خلق__ت آن كه علاوه بر داشتن مؤنه علمى كافى محتاج است به مراقبت ب_اط_ن و ته__ذيب نف__س.(1)

1- الميزان ج 14، ص 127.

(46) نظام آفرينش

فصل دوم:آيات الهى در شب و روز

آي_ات ال_هى در اختلاف شب و روز

«اِنَّ فِى اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ ما خَلَقَ اللّهُ فِى السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ لاَياتٍ لِقَوْمٍ يَتَّقُونَ!» (6 / يونس)

ظاهرا اختلاف از ماده «خَلْف» است و معنى خلف در اصل اين است كه چيزى به

(47)

دنبال چيز ديگر قرار گيرد. بعدها اين سخن گسترش بيشترى پيدا كرده و در هر موردى كه دو چيز با يكديگر مغايرت داشته باشند، استعمال شده است.

مراد از اختلاف ليل و نهار، يا اين است كه هر كدام پشت سر ديگرى در مى آيند، يعنى همين كه شب و روز پشت سر هم در مى آيند كه هفته و ماه و سال ترسيم مى شود. و يا مراد، اختلاف شب و روز است در اغلب مناطق مسكونى زمين كه در اعتدال ربيعى شب و روز مساوى اند و آن گاه در مناطق شمالى روز شروع مى كند به زياد شدن و هر روز از روز پيش بيشتر مى شود تا اول تابستان كه شروع مى كند به كم

شدن تا به اعتدال خريفى برسد كه اول پاييز است و شب و روز باز مساوى مى شود و بعدا كم كم شب درازتر از روز مى شود تا اول زمستان كه آخرين درجه درازى شب است و پس از آن بار ديگر روز و شب به طرف تساوى مى رود تا به اعتدال ربيعى برسد.

(48) نظام آفرينش

اين جريان در مناطق شمالى زمين است. در مناطق جنوبى جريان درست بر خلاف صورت مى گيرد، يعنى درست به همان نسبت كه روز در يكى از دو منطقه شمال يا جنوب بلند مى شود، در طرف ديگر شب بلند مى شود.

اختلاف اولى شب و روز (يعنى پشت سر هم آمدن شب و روز) كارهاى مردم زمين را منظم مى كند، زيرا خدا حرارت خورشيدرا بر زمين مسلط مى كند، آن گاه سردى ظلمت را گسترش مى دهد و باد را به وزش در مى آورد و مردم را براى حركت زندگى برمى انگيزد و آن گاه آنان را براى راحتى و آسايش گرد هم مى آورد - «ما خوابت_ان را آرامش بخش، شب را به سان پوشش و روز را براى معاش قرار داديم.» (9 تا 11 / نبأ)

اختلاف دوم، يعنى اختلاف بلندى و كوتاهى شب و روز، فصول چهارگانه سال را تشكيل مى دهد و كار روزى و قوت مردم را منظم مى سازد. خدا مى فرمايد: «خدا

آيات الهى در اختلاف شب و روز (49)

روزى هاى زمين را در چهار روز (دوره - فصل) اندازه گيرى كرد كه روزى طلبان در كسب روزى با هم مساوى اند.» (10 / فصلت)

اختلاف شب و روز و هم چنين موجوداتى كه خدا در آسمان و زمين آفريده، حامل نظام واحد و متقنى است و خدا به وسيله اين نظام، كار موجودات

ارضى و سماوى و به ويژه ع_الم انسان_ى را با ت_دبير واح_دى انج_ام داد، ب_ه طورى كه اج_زاى عالم را به بهترين شكل و صورتى كه به تصور در آيد به هم پيوند داده و اين كاشف از جنبه رب_وبيت خ_داست كه هر چي_ز و منجمل_ه انس_ان را پرورش مى دهد.(1)

1- ال_مي___________زان ج 19، ص 22.

(50) نظام آفرينش

اختلاف منظم در آيات شب و روز

«وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ... اياتُ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ!» (5 / جاثيه)

اي__ن قبيل آيات جزو آياتى هستن__د كه بين زمي__ن و آسمان ق__رار دارن__د. آسمان ها خ__ود آيتى هستند. زمي__ن هم خود آيتى است. و اختلاف شب و روز آيتى اس__ت بي___ن زمي__ن و آسم__ان.

منظور از اختلاف شب و روز، اختلاف آن دو از نظر كوتاهى و بلندى است، اختلافى منظم كه از آغاز خلقتش تاكنون دگرگونى نيافته و به طور يكنواخت فصول چهارگانه بهار و تابستان و پاييز و زمستان را پديد آورده و اين چهار فصل در هر ناحيه از

اختلاف منظم در آيات شب و روز (51)

نواحى زمين به هر صورتى بوده، اكنون نيز به همان صورت است و از اين به بعد نيز به همين منوال مكرر مى شود، اختلافى كه به آن وسيله خداى سبحان رزق اهل زمين را تدبير نموده به ترتيبى صالح رش__دشان مى ده__د، همچن__ان ك__ه خ__ودش ف__رم__ود: «وَ قَدَّرَ فيه__ا اَقْ__واتَها ف__ى اَرْبَعَةِ اَيّامٍ سَواءً لِلسّائِلينَ - و در زمين در چهار فصل قوت اه__ل زمي__ن را ت_أمين كرده است هر كس به مقدار نياز و حاجاتش.» (10 / فصلت) (1)

1- ال_مي________زان ج 35، ص 255.

(52) نظام آفرينش

آيت خ_واب شبانه و فعاليت روزان_ه

«وَ مِنْ اياتِهِ مَنامُكُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُكُمْ مِنْ فَضْلِهِ اِنَّ فى ذلِكَ لاَياتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ» (23/روم)

كلم__ه «فَضْل» به معناى زيادتر از مقدار حاجت از هر چيز است و بر عطيه نيز اطلاق مى ش_ود، چون صاحب عطا آن چه را عطا مى كن__د، زائ__د بر مقدار حاجت خويش است و مراد به اي__ن كلمه در آيه شريف__ه رزق است و معناى «اِبْتِغاء فَضْل» طلب رزق است.

در اين كه انسان داراى قواى فعاله اى

خلق شده، كه او را وادار ميكند به اين كه در

آيت خواب شبانه و فعاليت روزانه (53)

جستجوى رزق باشد و حوائج زندگى خود را به خاطر بقاى خود تحصيل كند، از جاى برخيزد و تلاش روزى كند و نيز در اين كه به سوى استراحت و سك_ون هدايت شده، تا به وسيله آن خستگى تلاش خود را برطرف نموده و تجديد و تجهيز قوا كند و باز در اين كه شب و روز را پشت سر هم قرار داده، تا خستگى هر روز را در شب همان روز برطرف سازد و باز در اين كه براى پديد آمدن شب و روز اوضاعى در آسمان نسبت به زمين پديد آمده، آيت ها و نشانه هاى سودمندى است براى كسى كه داراى گوشى شنوا باشد، در آن چه مى شنود تعقل كند و چون آن را حق ديد پيروى نمايد.(1)

1- الميزان ج 31، ص 269.

(54) نظام آفرينش

(55)

فصل سوم:آيات الهى در طبيعت و عوامل طبيعى

آيات تحول در زمين

«وَ مِنْ آياتِه اَنَّكَ تَرَى الاَْرْضَ خاشِعَةً!» (39 / فصلت)

كلمه «خاشِعَة» به معناى اظهار ذلت است. منظور از اهتزاز زمين و ربوه آن، به ح_ركت درآمدنش به وسيله گ_ياهانى است كه از آن س_ر در مى آورند و بلند مى شوند.

(56)

در اين آيه شريفه استعاره اى تمثيلى به كار رفته، يعنى خشكى و بى گياهى زمين در زمستان و سپس سرسبز شدن و بالا آمدن گياهانش، به كسى تشبيه شده، كه قبلاً افت_اده ح_ال و داراى لب_اس هاى پاره و كهن_ه بوده و خ_وارى و ذل_ت از سر و رويش مى باريده و سپس به مالى رسيده، كه همه نارسايى هاى زندگيش را اصلاح كرده و جامه هاى گرانبها بر تن نموده و داراى نشاطى و تبخترى شده است، كه خ_رمى

و ن_از و نعم_ت از س_ر و روي_ش ه_وي_داست.

و اين آيه شريفه در مقام اثبات معاد و احتجاج بر آنست.(1)

1- ال_مي_زان ج 34، ص 310.

ارائه آيات الهى و نزول رزق از سماء (57)

ارائه آيات الهى و نزول رزق از سماء

«هُوَ الَّذى يُريكُمْ اياتِهِ وَ يُنَزِّلُ لَكُمْ مِنَ السَّماءِ رِزْقا!» (13 / مؤمن)

مراد از «آيات» در اين جا علائم و حجت هايى است كه بر وحدانيت خداى تعالى در ربوبيت و الوهيت دلالت مى كند. كلمه «آيات» چون مطلق است، هم شامل آيات تكوينى و ديدنى عالم مى شود، كه هر انسان صحيح الادراكى آن را مى بيند و هم آيات و معجزاتى كه به دست انبياء جارى مى شود و هم براهينى كه انبياءِ از طريق وحى اقامه مى كردند.

و اين جمله مشتمل است بر يك برهان، به اين بيان كه اگر در واقع «اَللّه» معبودى بوده باشد،كه پرستش او بر انسان واجب باشد و نيز در پرستش اوكمال و سعادت آدمى

(58) نظام آفرينش

تأمين شود،تماميت و كمال تدبر او اقتضامى كندكه انسان هارا به سوى خود هدايت كند و خوشبختانه آن خدايى كه آيات كونيه بر ربوبيت و الوهيت او دلالت مى كند و انبياء و رس__ولان هم با دعوت خ__ود و معجزاتشان آن آيات را تأييد مى كنند، الله سبحان است.

جمله «وَ يُنَزِّلُ لَكُمْ مِنَ السَّماءِ رِزْقا،» هم، حجتى ديگر بر يگانگى خداى تعالى است و اين حجت از جهت رزق اقامه شده، مى فرمايد رزق دادن به بندگان خود يكى از شئون رب_وبيت و ال_وهيت اله است و چون همه مى دانند كه رزق از ناحيه خداست.

بعيد نيست مراد از رزق، خود آن ارزاقى باشد كه مردم با آن ارتزاق مى كنند و مراد از نازل شدن آن از آسمان اين باشد كه ارزاق از غيب به شهود مى آيند:

«وَ اِنْ مِنْ شَىْ ءٍ اِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ - هيچ چيز نيست مگر آن كه خزينه هايش ن_زد م_است و ما آن را ن_ازل نمى كنيم مگر به اندازه اى معين.» (21 / حجر)(1)

ارائه آيات الهى و نزول رزق از سماء (59)

1- ال_مي______________زان ج 34، ص 184.

(60) نظام آفرينش

چه آياتى در حركت كشتى در دريا وجود دارد؟

«وَ مِنْ اياتِهِ الْجَوارِ فىِ الْبَحْرِ كَالاَْعْلامِ!» (32 / شورى)

اگر كشتى را به كوه تشبيه كرده به منظور افاده بزرگى آن بوده (همان طور كه در فارسى هم مى گوييم كشتى هاى كوه پيكر يا غول پيكر.) معناى آيه چنين است: (و يكى ديگ__ر از آيات__ش كشتى ه_اى كوه پيك_ر ج_ارى در دري_اه_است.)

- «اِنْ يَشَأْ يُسْكِنِ الرّيحَ فَيَظْلَلْنَ رَواكِدَ عَلى ظَهْرِه _ اگر خدا بخواهد باد را كه وسيله حركت كشتى هاست فرو مى نشاند و كشتى ها در وسط اقيانوس ها از حركت باز مى ايستد.»

- «اِنَّ فى ذلِكَ لاَياتٍ لِكُلِّ صَبّارٍ شَكُورٍ _ در آن چه كه درباره كشتى هاى جارى بر گرده

چه آياتى در حركت كشتى در دريا وجود دارد؟ (61)

دريا به وسيله بادها گفتيم كه مردم و مال التجاره آنان را از ساحل اين دريا به ساحل آن دريا مى برد، خود آياتى است براى هر كسى كه نفس خود را از اشتغال به چيزهايى كه به دردش نمى خورد، حبس مى كند و به تفكر در نعمت هاى خدا مى پردازد، چون تفكر در نعمت ها ي_ك_ى از م_ص_ادي_ق ش_ك_ر ن_ع_م_ت است.»(1)

چ_ه آي_اتى در ح_ركت ب_اد و ج_ريان ه_وا وج_ود دارد؟

«وَ تَصْريفِ الرِّياحِ آياتٌ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ!»(5 / جاثيه)

1- ال_مي_____زان ج 35، ص 99.

(62) نظام آفرينش

«تَصْريفِ الرِّياح» يعنى گرداندن بادها از اين سو بدان سو و فرستادنش از سويى به سوى ديگر، كه در همين گرداندن بادها فوايد عمومى بسيار نهفته است. از همه فوائدش عمومى تر حركت دادن ابرهاست به نقاط مختلف جهان و يكى ديگر تلقيح گياهان و سومى اش دفع عفونت ها و بوى هاى بد است. (اين آيات را مردم دودزده شهرهاى بزرگ امروز بهتر مى شناسند.)(1)

قوانين پرواز به عنوان آيات الهى

«اَلَ__مْ يَرَوْا اِلَى الطَّيْ__رِ مُسَخَّراتٍ فى جَ__وِّ السَّماءِ ما يُمْسِكُهُ__نَّ اِلاَّ اللّهُ اِنَّ

1- ال_مي____زان ج 35، ص 256.

قوانين پرواز به عنوان آيات الهى (63)

فى ذلِ__كَ لاَياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ!» (79 / نحل)

كلمه «جَوّ» به معناى هواى دور زمين است و معناى آيه چنين است: كه آيا به مرغان نمى نگرن__د كه چگون__ه در فض__اى دور و در جو آسمان مسخ__ر خدا هستند. آن گاه نتيجه اي__ن نگريست__ن و تفك__ر را بي__ان نم__وده و مى ف__رم__اي__د: «ما يُمْسِكُهُ__نَّ اِلاَّ اللّ__هُ!».

در اين جا خداى تعالى سبب نگهدارى مرغان را در فضا منحصر به خود كرده با اين كه مى بينيم كه اسباب طبيعى نيز در پرواز مرغان در فضا مؤثرند و از سوى ديگر مى دانيم كه خداى تعالى در كلام مجيدش ناموس عليت و معلوليت را تصديق نموده، سببيت اسباب طبيعى را قبول دارد، پس چگونه در مسئله پرواز م_رغان آن را انك_ار ك_رده است؟

(64) نظام آفرينش

اين سؤالى است كه در آيه شريفه به نظر مى رسد و لكن بايد دانست كه ايستادن و راه رفتن مرغان در فضا و سقوط نكردنشان به هر طورى كه باشد و مستند به هر سببى كه بوده باشد خودش و سببش

و رابطه اى كه ميانه آن سبب و اين سبب (پرواز) برقرار است همه مستند به خداى تعالى و صنع او هستند، اوست كه وجود را بر طير و بر سبب طيرانش و رابطه ميان آن سبب و آن طيران افاضه فرموده، پس سببى كه وجود را به آن سبب افاضه كرده، حقيقى است هر چند كه متوقف بر سبب طبيعى اش و نزديكش نيز باشد، پس سبب حقيقى اين موجود منحصرا خداى تعالى است، هر چند موقوف بر سبب هاى طبيعى نزديكش نيز مى باشد.

اي__ن است معن__اى توحيد ق__رآن و دلي__ل بر آن جهت لف__ظ آياتى است نظير آيه: «اَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالاَْمْرُ - آگاه باش كه مر او راست خلق و امر!» (54/اعراف) و آيه: «اَنَ الْقُوَّةَ لِلّهِ

قوانين پرواز به عنوان آيات الهى (65)

جَميع__ا _ به درستى كه نيرو همه اش از خداست.» (165 / بقره) و آيه: «اَللّهُ خالِقُ كُلِّ شَىْ ءٍ - خدا آفريدگار هرچيز است.» (62 / زمر) و آيه: «اِنَّ اللّهَ عَلى كُلِّ شَىْ ءٍ قَديرٌ _ به درستى كه خدا بر هر چيز تواناست.» (20 / بقره)

پرواز مرغان در جو آسمان در حقيقت عجيب تر از ايستادن انسان در زمين نيست، پس همه به طور مساوى منتهى به صنع خداى تعالى است. چيزى كه هست انسان نسبت به پ__اره اى چيزها انس و الفت گرفت__ه و تا چشم گشوده آن را آن طور ديده و باعث شده كه قريحه جستجو و تحقيق و كنجاوى اش نسبت به آن خمود گردد و از ديدن آن دچار هيچ شگفتى نشود ولى همين انسان وقتى به چيزى مخالف آن چه كه مأنوس اوست، برخورد آن را امرى استثنايى و غير عادى مى پندارد و قهرا قريحه كنجكاويش ب_ه

بحث و جستجو انگيخته مى شود.

(66) نظام آفرينش

انسان همواره ديده كه اجسام سنگين همه به زمين تكيه مى كنند و به سوى زمين ج__ذب مى شوند، اين تا بوده چنين ديده و آن گاه وقتى مى بيند كه چيز سنگينى به نام فلان مرغ اين كليت را نقض كرده و در فضا پرواز مى كند و جاذبه زمين با آن كارى ندارد تعج__ب مى كند و شروع به بحث و جستجو مى نمايد و تا روز به دست آوردن علتش تلاش مى كن__د و البته بحث به__ره اى از حق و حقيق__ت هم دارد و همين خود باع__ث ش__ده كه ق__رآن كريم هم اين گونه امور را مواد احتج__اج خود ق__رار مى ده__د.

و اين كه فرمود: «اِنَّ فى ذلِكَ لاَياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ،» معنايش اين است كه در مسخر بودن مرغان در جو آسمان آيت هايى است براى مردمى كه ايمان بياورند و چون مرغان در فضا يك حال ندارند تا يك «آيت» باشند، لذا خداى تعالى فرمود «آيت هايى» است براى مردمى كه ايمان بياورند.(1)

قوانين پرواز به عنوان آيات الهى (67)

1- ال_مي_________زان ج 24، ص 215.

(68) نظام آفرينش

دعوت ب_ه تفكر در قوانين پرواز

«اَوَ لَ__مْ يَرَوْا اِلَى الطَّيْ_رِ فَوْقَهُمْ صافّاتٍ وَ يَقْبِضْنَ ما يُمْسِكُهُنَّ اِلاَّ الرَّحْمنُ...!»

(19 / ملك)

منظور قرآن از اين كه توجه مردم را به سوى پرواز طي__ور و باز و بسته شدن ب__ال ه__اى آن ه__ا در ه__وا جلب كرده اي__ن اس__ت كه بفهمن__د ج__ز خ__دا كس__ى طي_ور را در فض_ا نگ_ه نم_ى دارد.

گو اين كه ماندن طيور در فضا و ساقط نشدن آن ها مستند به اسباب طبيعى است، همچنان كه ماندن انسان در زمين هم همين طور است و ماندن و شنا كردن ماهى هاى

دعوت به تفكر در قوانين پرواز (69)

سنگين وزن در روى آب

نيز اين طور است و همه امور طبيعى همين طور مستند به اسباب و علل طبيعى است و لكن همه اين علل طبيعى به خداى تعالى منتهى مى شود و به همين جهت صحيح است كه ماندن مرغان در هوا را به خدا نسبت دهيم. خواهى گفت: اين اختصاص به مرغان ندارد، چرا در آيه خصوص مرغان را نام برد؟ جوابش اين است كه بعضى از اسباب طبيعى براى همه شناخته شده نيست، مثل ماندن مرغابى در فضا و آمد و شد كردن در هوا، كه در بدو نظر سؤال انگيز است و به محض مشاهده آن، انسان را منتقل به خداى سبحان مى كند و مى فهماند سبب حقيقى و اعلاى پيدايش مرغان خداست و پروازشان هم مستند به اوست و بعضى ديگر اين طور نيستند، نظير (ايستادن و زندگى كردن انسان در روى زمين،) كه انسان معمولى را منتقل به اين معانى نمى كند و لذا مى بينيم خداى سبحان در كلامش نظر بندگان خود را به آن گونه

(70) نظام آفرينش

امور جلب مى كند، تا زودتر و بهتر به وحدانيت خداى تعالى در ربوبيت پى ببرند.

و در كلامش نمونه هاى بسيارى از اين قبيل امور آمده، نظير نگهداشتن آسمان ها بدون ستون و نگه داشتن زمين از متلاشى شدن و نگهدارى كشتى ها بر روى آب و اختلاف ميوه ها و رنگ ها و زبان ها و امثال آن، كه سبب طبيعى نزديكش از نظرها پنهان است و ذهن ساده دلان از توجه به آن امور به آسانى منتقل مى شود به اين كه خدا آن ها را ايجاد كرده و اگر بعدها در اثر درس خواندن متوجه سبب طبيعى و نزديك آن گردد، آن وقت در پديد آرنده سبب طبيعى اش

فكر مى كند، تا در آخر باز به خداى تعالى منتهى شود و بفهمد كه - اِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى! (1)

1- ال_مي_زان ج 39، ص 33.

چه آياتى در نزول باران وجود دارد؟ (71)

چ_ه آياتى در نزول باران وجود دارد؟

«وَ ما اَنْزَلَ اللّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ رِزْقٍ فَاَحْيا بِهِ الاَْرْضَ بَعْدَ مَوْتِها...!» (5/جاثيه)

مراد از رزقى كه خداى تعالى از آسمان نازل مى كند، باران است. و اگر باران را رزق ناميده، از باب ناميدن سبب به اسم مسبب است. كه اين گونه نام گذارى ها مجازى و شايع است و ممكن هم هست بدين جهت باشد كه چون باران نيز رزق است، چون همه آب هاى زمين از باران است. و منظور از كلمه «سَماء» بالا سر و يا ابر است، چون ابر را هم مجازا آسمان مى گويند و منظور از احياى زمين بعد از مردنش، زنده كردن گياهان و درختان است، كه در زمستان مرده بودند. و تعبير از آن به زنده كردن بعد از موت، -

(72) نظام آفرينش

خالى از اشاره به مسئله معاد نيست.(1)

1- ال_مي____زان ج 35، ص 255.

چه آياتى در نزول باران وجود دارد؟ (73)

آيت اختلاف رنگ و زبان

«وَ مِنْاياتِهِ خَلْقُ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ وَ اخْتِلافُ اَلْسِنَتِكُمْ وَ اَلْوانِكُمْ اِنَّ فى ذلِكَ لاَي__اتٍ لِلْعالِمينَ!» (22 / روم)

ظاهرا مراد از اختلاف لسان ها، اختلاف واژه ها باشد، كه يكى عربى و يكى فارسى و يكى اردو و يكى چيز ديگر است. و مراد از اختلاف الوان اختلاف نژادهاى مختلف از نظر رنگ باشد، كه يكى سفيدپوست و ديگرى سياه، يكى زردپ_وست و دي_گ_رى سرخ پ_وست اس_ت.

البته ممكن است اختلاف لسان ها شامل اختلاف در لهجه ها و اختلاف آهنگ صداها

(74) نظام آفرينش

نيز بشود، چون مى بينيم كه در يك زبان بين اين شهر و آن شهر و حتى اين ده و ده مج__اورش اختلاف در لهجه است، همچنان كه اگر دقت شود خواهيم ديد كه تُن صداى دو نفر مثل هم

نيست و هم چنين اختلاف الوان شامل افراد از يك نژاد نيز بشود، چون اگر دق__ت شود دو نفر از يك ن__ژاد رنگشان عي__ن هم نيست و اين معنا از نظر علماى اي__ن فن مسل__م است.

پس متفكرين و اهل بحث كه پيرامون عالم كبير بحث مى كنند، در نظام خلقت به آياتى دقيق بر مى خورند، كه دلالت مى كند بر اين كه عالم صنع و ايجاد با نظامى كه در آن ج__ارى است، ممكن نيس__ت پديد آيد مگر از ناحيه خدا و نيز ممكن نيست منتهى ش_ود مگر به سوى او.(1)

1- الميزان ج 31، ص 269.

آيت اختلاف رنگ و زبان (75)

آي_ت دگ_رگ_ونى در رنگ هاى طبيعت

«وَ ما ذَرَاَلَكُمْ فِى الاَْرْضِ مُخْتَلِفا اَلْوانُهُ اِنَّ فى ذلِكَ لاَيَةً لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ وَ...!» (13 / نحل)

كلمه «ذَرْء» به معناى خلق كردن است و اختلاف الوان معادن و ساير مركبات عنصرى است كه از زمين خلق كرده و بشر از آن منتفع مى شود و بعيد نيست كه اختلاف الوان كنايه از اختلاف نوعى باشد. و در آن صورت آيه مورد بحث قريب المعناى با آيه «وَ فِى الاَْرْضِ قِطَعٌ مُتَجوِراتٌ وَ جَنّتٌ مِنْ اَعْنبٍ وَ زَرْعٌ وَ

(76) نظام آفرينش

نَخيلٌ صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى بَعْضٍ فِ_ى الاُْكُ__لِ» (4 / رع_د) خ_واه_د بود.

و اختلاف الوان آن چه كه در زمين خلق كرده از گياهان و درخت ها و ميوه ها ام_رى است كه با آن مى ت_وان بر وحدانيت و يكتايى خدا در ربوبيت استدلال كرد و چون امر واحدى است لذا فرمود: «لاَيَة» و نفرمود «لآيات».(1)

آيت قيام و ثبوت آسمان و زمين

«وَ مِنْ اياتِهِ اَنْ تَقُومَ السَّماءُ وَ الاَْرْضُ بِاَمْرِهِ!» (25 / روم)

1- ال_مي_________زان ج 24، ص 54.

آيت قيام و ثبوت آسمان و زمين (77)

كلمه «قيام» به معناى به پا شدن و در مقابل قعود است كه به معناى نشستن است و چون معتدل ترين حالات آدمى - و آن حالتى كه در آن بر همه كارهايش مسلط است - حالت ايستادگى است، لذا در عرب وقتى بخواهند از ثبوت و استقرار چيزى بر معتدل ترين حالاتش خبر دهند، تعبير به قيام آن چيز مى كنند، همچنان كه در قرآن كريم تدبير عالم از ناحيه خداى را قيام خدا بر آن خوانده و فرموده: «اَفَمَ_نْ هُوَ قائِمٌ عَلى كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ - آيا كسى كه او قائم بر

هر نفسى است به آن چه مى كند.» (33 / رعد) و مراد به قيام آسمان و زمين به امر خدا، ثبوت آن دو است بر حالاتى كه خدا از حركت و سكون و تغيير و ثبات به آن ها داده و اما اين كه كلمه «اَمْر» به چه معناست؟ آيه «اِنَّما اَمْرُهُ اِذا اَرادَ شَيْئا اَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ - امر او جز اين نيست كه چون چيزى را بخواهد و بگويد بباش و آن چيز بى درنگ موجود شود،» جوابگوى آن است. (82 / يس)(1)

(78) نظام آفرينش

1- ال_مي____زان ج 31، ص 271.

آيت قيام و ثبوت آسمان و زمين (79)

(80)

فصل چهارم:آيات الهى در وجود انسان

آيات ربوبيت الهى در زمين و در انسان

«وَ فِى الاَْرْضِ اياتٌ لِلْمُوقِنينَ وَ ف_ى اَنْفُسِكُمْ اَفَلا تُبْصِرُونَ؟» (20 / ذاريات)

در آيه مورد بحث اشاره اى است به آن عجايب و نشانه هاى روشنى كه در زمين هست و بر يكتايى تدبير آن دلالت مى كند و معلوم است كه يكتايى تدبير قائم به يكتايى

(81)

مدبر است. پس مدبر در خشكى و دريا و كوه ها و تل ها و چشمه ها و نهرها و معادن و منافعى كه دارند يكى است، منافعى كه به يكديگر متصل و به نحوى سازگار با همند و منافعى كه موجودات جاندار در آن از نبات و حيوان گرفته (تا انسان،) از آن بهره مند مى شود، نظامى كه همچنان ادامه دارد و به صرف تصادف و اتفاق پديد نيامده و آثار قدرت و علم و حكمت از سراپايش هويداست و مى فهماند كه خلقت و تدبير امرش منته_ى به خالق_ى است م_دب_ر و ق_ادر و علي_م و حكي_م.

پس به هر سو از جوانب عالم كه توجه كنيم و به هر حيث از جهات تدبير عام جارى

در آن روى مى آوريم، مى بينيم آيتى است روشن و برهانى است قاطع بر وحدانيت رب آن و اين كه رب عالم شريكى ندارد، برهانى كه در آن حق و حقيقت براى اهل يقين جلوه مى كند، پس در اين عالم آياتى است براى موقني_ن.

(82) نظام آفرينش

- «وَ فى اَنْفُسِكُمْ اَفَلا تُبْصِرُونَ - و در جان هاى خود شما آيات روشنى است براى كسى كه ببيند آن را و به نظر دقت در آن بنگرد آيا نمى بينيد؟»

آيات و نشانه هايى كه در نفوس خود بشر هست چند جور است: يك عده آيات موجود در خلقت انسان، مربوط به طرز تركيب بندى اعضاى بدن و قسمت هاى مختلف اجزاى آن اعضاء و اجزاء اجزاء است، تا برسد به عناصر بسيط آن و نيز آياتى است كه در افعال و آثار آن اعضاء است كه در همه آن اجزاء با همه كثرتش اتحاد دارد و در عي_ن اتح_ادش اح_وال مختلف_ى در ب_دن پدي_د مى آورد.

آيات ديگرى در تعلق نفس يعنى روح به بدن هست كه يكى از آن آيات پديد آمدن حواس پنجگانه است كه اولين رابطه اى است كه انسان را به محيط خارج خود آگاه مى سازد و به وسيله اين حواس خير را از شر تميز مى دهد.

آيات ربوبيت الهى در زمين و در انسان (83)

تازه در هر يك از اين حواس پنجگانه نظامى حيرت انگيز و وسيع وجود دارد، نظامى كه ذاتا هيچ ربطى به نظام حس ديگر ندارد. با اين كه اين حواس پنجگانه بيگانه از هم و جداى از همند، تحت يك تدبير اداره مى شوند و مدبر همه آن ها يكى است و آن هم نفس آدم_ى است و خداى تعالى در وراى نف_س، محيط

به آن و عملكرد آن است.

بعضى ديگر از آيات نفوس، ساير قوايى است كه از نفوس منبعث مى شوند و در بدن ها خود را نشان مى دهند، مانند قوه غضب و نيروى شهوت و لواحق و فروع اين دو ني_رو، كه اين ق_وا و فروع آن ها هم هر يك با ديگ_رى از نظر نظام_ى كه دارد جداست، در عين اين كه هر دو قوا تحت يك تدبير اداره مى شوند و فروع هر يك دست به دست هم مى دهند تا خدمتگزار آن نيرو باشند.

اين نظام تدبير كه براى هر يك از اين قوا هست از همان روز اولى كه وجود يافت،

(84) نظام آفرينش

موجود بود بدون حتى يك لحظه فاصله.

يك دسته آيات نفوس، آيات روحى است كه كسانى به آن اطلاع مى يابند كه به نفوس خ__ود م__راجع__ه نم__وده و آي__اتى را كه خ__داى سبح__ان در آن ها قرار داده، آياتى كه هيچ زبانى نمى تواند آن را وصف كند، ببينند، آن وق__ت است كه باب يقين برايش گشوده مى شود و براى چنين كسى است كه به تدريج ايم__انش ن__و به ن__و دست داده، در آخ__ر از موقنين مى گ__ردد، آنان كه ملك__وت آسم_ان ها و زمين را خواهند ديد.(1)

آيت آفرينش انس__ان از خاك و مرات_ب تكون آن

1- ال_مي_________________زان ج 36، ص 277.

آيت آفرينش انسان از خاك و مراتب تكون آن (85)

«وَ مِنْ اياتِهِ اَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ اِذا اَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِروُنَ!» (20 / روم)

منظورازاين كه فرمود «شمارا از خاك خلق كرده،» اين است كه خلقت شما افراد بشر بالاخره منتهى به زمين مى شود، چون مراتب تكون و پيدايش انسان چه مرتبه نطفه و چه علقه و چه مضغه و چه مراتب بعد ازآن بالاخره از موادغذايى زمين است، كه پدر يك انسان

و سپس مادر او مى خورد و فرزند در صلب پدر و سپس در رحم مادر رشد مى كند، پس انسان پيدايشش از عناصر زمين است .

در جمله «ثُمَّ اِذا اَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِروُنَ،» كلمه «اِذا» معناى ناگهان را مى رساند، و معناى جمله اين است كه خداوند شما را از زمين خلق كرد، ناگهان انسانى تمام عيار شديد و به روى زمين منتشر گشتيد. با اين كه از زمين مرده انتظار مى رود مرده اى

(86) نظام آفرينش

ديگر پديد آيد، نه موجودى جاندار، لكن ناگهانى و يك دفعه موجودى زنده و با شعور و عقل گشته، براى تدبير امر زندگى خود در روى زمين به جنب و جوش در آمديد، پس جمله «ثُمَّ اِذا اَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِروُنَ،» در معناى همان جمله «ثُمَّ اَنْشَأْناهُ خَلْقا اخَرَ _ سپس او را موجودى ديگر آفريديم،» مى باشد.

پس خلقت انسان يعنى جمع كردن اجزاء و مواد زمينى و آن ها را به هم تركيب كردن و روى هم آن را انسانى داراى حيات و شعور عقلى ساختن، آيتى و يا آيتى ديگر است، كه بر وجود صانعى زنده و عليم دلالت مى كند، صانعى كه امور را تدبير مى كند و اين نظ_ام عجي_ب و غري_ب را به وجود مى آورد.(1)

1- ال_مي_____زان ج 31، ص 266.

آيت آفرينش انسان از خاك و مراتب تكون آن (87)

چه آياتى در آفرينش انسان و ساير جنبندگان و نظام آن وجود دارد؟

«وَ فى خَلْقِكُمْ وَ ما يَبُثُّ مِنْ دابَّةٍ آياتٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ!» (4 / جاثيه)

- و خود شما از حيث وجودتان، كه وجودى است مخلوق و نيز در جنبندگان از اين حيث كه خداى تعالى خلقشان كرده و در زمين متفرق و پراكنده ساخته، آياتى است براى مردمى كه راه يقين را سلوك مى كنند.

خلقت

انسان علاوه بر اين كه موجودى است زمينى و مرتبط به ماده، نوع ديگرى است از خلقت كه با خلقت آسمان ها و زمين اختلاف دارد. براى اين كه آسمان ها و زمين تنها موجودى مادى هستند، ولى ايشان موجودى است مركب از بدنى مادى،

(88) نظام آفرينش

و تركيب يافته از مواد عنصرى و زمينى، كه با مرگ فاسد و متلاشى مى شود و از چيزى ديگر وراى ماده، چيزى كه از سنخ عالم بالا و مجرد از ماده است. و به همين جهت با مرگ فاسد نمى شود، بلكه در هنگام مرگ بدن متوفى مى شود، يعنى به تم__ام و كمال گرفته مى شود و نزد خدا محفوظ مى ماند و اي__ن چيز هم__ان است كه ق_رآن آن را روح ن_امي_ده و ف_رم_ود: «و از روح خ_ود در آن دمي_دي___م.» (29 / حج__ر)

و نيز بعد از آن كه خلقت انسان از نطفه و سپس از علقه و آن گاه از مضغه و در آخر تكميل ساختمان بدنى او را ذكر مى كند و مى فرمايد: «ثُمَّ اَنْشَأْناهُ خَلْقا اخَرَ _ سپس او را خلقت__ى ديگر كرديم،» (14 / مؤمنون) و ني__ز درباره حقيق__ت مرگش كه چيس__ت فرموده: «بگ__و آن فرشته مرگ كه موكل بر شماست شما را تمام و كامل تحويل مى گيرد.» (11/سجده)

چه آياتى در آفرينش انسان و ساير... (89)

پس كسى كه در خلقت انسان تدبير و نظر مى كند، در حقيقت در يك آيت ملكوتى نظر مى افكند، آيتى وراى آيات مادى و هم چنين ناظر در خلقت جنبندگان، چون آن ها نيز جان دارند، (داراى حيات و شعورند، هر چند از نظر حيات و شعور و هم چنين از نظر تجهي__زات ب__دن__ى پ__ايين ت__ر از انس__انند، ولى همه آن ها

براى كسى كه اهل يقين باشد آيت ها هستند، و اهل يقين با سير و تفك__ر در خلقت آن ه__ا خداى سبحان را مى شن_اسند، و به وحدانيت و بى شريكى اش در رب__وبي__ت و ال__وهيت پ__ى مى برند.(1)

1- الميزان ج 35، ص 254.

(90) نظام آفرينش

بخش دوم:نظام آفرينش جهان

فصل اول :نظام عمومى و نظام خصوصى

مكتب توحيد و نظام آفرينش

(91)

(92)

«وَ اِلهُكُ__مْ اِل_هٌ واحِ_دٌ لا اِلهَ اِلاّ هُ_وَ ال_رَّحْم_نُ الرَّحيمُ اِنَّ فى خَلْقِ السَّم_اواتِ وَ الاَْرْضِ وَ...!» (163 و 164 / بقره)

مفهوم «وحدت» از مفاهيم بديهى است كه در تصور آن هيچ حاجت به آن نيست كه

(93)

كسى آن را براى ما معنا كند. جمله «اِلهُكُمْ اِلهٌ واحِدٌ،» با همه كوتاهى اش مى فهماند، كه الوهيت مختص و منحصر به خداى تعالى است و وحدت او وحدتى مخصوص است، وحدتى كه لايق ساحت قدس اوست. در چنين زمينه اى اگر قرآن كريم بفرمايد: معبود شما واحد است، ذهن شنونده به آن وحدتى متوجه مى شود كه كلمه «واحد» در نظرش به آن معناست. جمله «لا اِلهَ اِلاّ اللّهِ» نص و صراحت جمله قبلى را تأكيد مى كند و تمامى توهم ها و تأويل هايى كه ممكن است درباره عبارت قبلى به ذهن آيد، برطرف مى سازد.

قرآن كريم اصل وجود خداى تعالى را بديهى مى داند. يعنى عقل براى پذيرفتن وجود خداى تعالى احتياجى به برهان نمى بيند. و هر جا از خدا صحبت كرده، عنايتش همه در اين است كه صفات او را از قبيل وحدت و يگانگى و خالقيت و علم و قدرت و يا صفات ديگر او را اثبات كند.

(94) نظام آفرينش

- «به راستى كه در آفرينش آسمان ها و زمين و آمد و رفت شب و روز و كشتى ها كه در دريا روان مى شوند با آن چه به مردم سود مى رساند و آن چه

خدا از (نوع) آب از آسمان فرود مى آورد و زمين را كه مرده بود با آن زنده مى كند و در آن همه گونه جنبنده را پراكند و در گردش باده__ا و (در) ابرهاى مسخر ميان آسمان و زمين، (در همه) آيات و نشانه هاى (خداست) براى گروه__ى كه مى انديشن___د.» (164 / بق_ره)

اين آيه پيرامون همان معنايى استدلال مى كند كه آيه قبلى متضمن آن بود. چون آيه سابق اگر شكافته شود معنايش اين مى شود كه - براى هر موجودى از اين موجودات، الهى است و اله همه آن ها يكى است و اين اله يگانه و واحد، همان اله شماست و او رحمن است چون رحمتى عمومى دارد و رحيم است چون رحمتى خصوصى دارد و هر كسى را به سعادت نهايى اش - كه همان سعادت آخرت است - سوق مى دهد. پس اين ها

مكتب توحيد و نظام آفرينش (95)

هم_ه حق_ايقى هستند حقه... .

و در خلقت آسمان ها و زمين و اختلاف شب و روز، تا آخر آن چه در آيه ذكر شده، آياتى است كه بر اين حقايق دلالت مى كند، البته براى مردمى كه تعقل كنند. نامبرده ها اين معنا را افاده مى كنند كه نظامى در سراسر جهان برقرار است و تدبي_رى به هم پيوسته دارد.

آيه نخست اثبات مى كند اله موجودات ديگر غير انسان و نظام كبيرى كه در آن هاست يكى است و سپس اثبات مى كند كه همان يك اله، اله انسان نيز هست - هم حجت ب_ر وجود اله است و هم حجت بر وحدت اوست... .(1)

1- ال_مي________زان ج 2، ص 341.

(96) نظام آفرينش

آفريننده واحد نظام آفرينش

«اِنَّ فى خَلْقِ السَّم_اواتِ وَ الاَْرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْ_لِ وَالنَّهارِ وَ الْفُلْكِ الَّتى تَجْرى فِى الْبَحْرِ... .»(164 / بقره)

دلالت آيه بر مسئله توحيد اين است كه مى فرمايد: اين آسمان ها كه بر بالاى ما قرار گرفته، با همه بدايعى كه در خلقت آن هاست و اين زمينى كه ما را در آغوش گرفته و بر پشت خود سوار كرده، با همه عجايبى كه در آن است و با همه غرايبى كه در

آفريننده واحد نظام آفرينش (97)

تحولات و انقلاب هاى آن از قبيل اختلاف شب و روز و جريان كشتى ها در درياها و نازل شدن باران ها و وزيدن بادهاى گردنده و گردش ابرهاى تسخير شده، همه امورى هستند فى نفسه نيازمند به «صانعى» كه ايجادشان كند. پس براى هر يك از آن ها «الهى» است «پديد آورن_ده».

اي_ن ص___ورت ب_ره__ان اول__ى اس__ت ك__ه آي__ه ش__ريف_ه ب__ر مسئل__ه توحي__د اق__ام__ه ك____رده اس____ت.(1)

1- ال_مي________زان ج 2، ص 364.

(98) نظام آفرينش

نظام عمومى آفرينش

«اِنَّ فى خَلْ__قِ السَّماواتِ وَ الاَْرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ وَ الْفُلْكِ الَّتى تَجْرى فِ__ى الْبَحْرِ... .» (164 / بقره)

برهان ديگر را از راه نظامى كه در عالم است اقامه نموده و حاصل آن اين است كه - اين اجرام زمينى و آسمانى كه از نظر حجم و كوچكى و بزرگى و هم دورى و نزديكى مختلفند، به طورى كه تحقيقات علمى به دست آورده، كوچكترين حجم يكى از آن ها 33/000/000/000/000/000/000/000/000:40 سانتى مترمكعب است و بزرگترين آن ها حجمش ميليون ها برابر حجم زمين است.

نظام عمومى آفرينش (99)

كره اى كه قطرش تقريبا معادل 900 مايل است و فاصله ميانه دو ستاره و دو جرم آسمانى، قريب به سه ميليون سال نورى است. (و سال نورى تقريبا برابر است با رقم 365×24×60×60×000/300 كيلومتر) و خلاصه اين ارقام دهشت آور را نيك بنگر و آن گاه خودت

حكم خواهى كرد: كه چه اندازه نظام اين عالم بديع و شگفت آور است، عالمى كه با همه وسعتش هر ناحيه اش در ناحيه ديگر اثر مى گذارد و در آن دست اندازى مى كند. و هر جزئش در هر كجا كه واقع شده باشد از آثارى كه ساير اجزاء در آن دارند متأثر مى شود. جاذبه عمومى اش يكديگر را به هم متصل مى كند و نورش و ح__رارتش هم چني__ن. و با اين ت__أثي_ر و تأثر سنت حركت عمومى و زمان عمومى را به جريان مى اندازد.

و اين نظام عمومى و دائم و تحت قانونى ثابت است و حتى قانون نسبيت عمومى هم

(100) نظام آفرينش

كه قوانين حركت عمومى در عالم جسمانى را محكوم به دگرگونى مى داند، نمى تواند از اعتراف به اين كه خودش هم محكوم قانون ديگرى است، خوددارى كند، قانونى ثابت در تغيير و تحوي__ل (يعنى تغير و تح__ول در آن قان__ون ثاب__ت و دائم_ى مى باشد)... .(1)

نظام هاى خصوصى در اجرام و در ذرات

«اِنَّ فى خَلْقِ السَّماواتِ وَ الاَْرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ وَ الْفُلْكِ الَّتى تَجْرى فِ_ى الْبَحْرِ... .» (164 / بقره)

1- ال_مي__زان ج 2، ص 347.

نظام هاى خصوصى در اجرام و در ذرات (101)

و از سوى ديگر اين حركت و تحول عمومى در هر جزء از اجزاى عالم به صورتى خاص به خود ديده مى شود. در بين كره آفتاب و ساير كراتى كه جزو خانواده اين منظومه اند، به يك صورت است. هرچه پايين تر مى آيد، دايره اش تنگ تر مى گردد. تا در زمين ما در دايره اى تنگ تر، نظامى ديگر به خود مى گيرد، حوادث خاص بدان و جرم ماه كه باز مختص بدان است و شب و روز و وزش بادها و حركت

ابرها و ري_زش باران ها در تحت آن نظام اداره مى شود.

باز اين دايره نسبت به موجوداتى كه در زمين پديد مى آيند، تنگ تر مى شود و در آن دايره معادن و نباتات و حيوانات و ساير تركيبات درست مى شود و باز اين دايره در خصوص يك يك انواع نباتات، حيوانات، معادن و ساير تركيبات تنگ تر مى شود،

(102) نظام آفرينش

تا آن كه نوبت به عناصر غير مركب برسد و باز به ذرات و اجزاى ذرات و در آخر به آخرين جزئى كه تاكنون علم بشر بدان دست يافته برسد، يعنى به الكترون و پروتون، كه تازه در آن ذره خرد، نظامى نظير نظام در منظومه شمسى مى بينيم، هسته اى در م_ركز ق_رار دارد و اج_زاى ديگ_ر دور آن هست_ه مى گردن_د، آنچن_ان ك_ه ست_ارگان به دور خورشيد در مدار معين مى گردند و در فلكى حساب شده، شنا مى كنند... !(1)

تحول و دگرگونى در نظام ها

1- ال_مي______________زان ج 2، ص 348.

تحول و دگرگونى در نظام ها (103)

«اِنَّ فى خَلْقِ السَّماواتِ وَ الاَْرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ وَ الْفُلْكِ الَّتى تَجْرى فِى الْبَحْرِ...!» (164 / بقره)

انسان در هر نقطه از نقاط اين عالم بايستد و نظام هر يك از اين عوامل را زير نظر بگيرد، مى بيند كه نظامى است دقيق و عجيب و داراى تحولات و دگرگونى هاى مخصوص به خود، دگرگونى هايى كه اگر نبود، اصل آن عالم پاى برجا نمى ماند و از هم پاشيده مى شد. دگرگونى هايى كه سنت الهى با آن زنده مى ماند، سنتى كه عجايبش تمام شدنى نيست و پاى خرد به كرانه اش نمى رسد...(1)

وحدت و هماهنگى در نظام آفرينش

1- ال_مي_______زان ج 2، ص 348.

(104) نظام آفرينش

«اِنَّ فى خَلْقِ السَّم_اواتِ وَ الاَْرْضِ وَ اخْتِلافِ

اللَّيْ_لِ وَالنَّهارِ وَ الْفُلْكِ الَّتى تَجْرى فِى الْبَحْرِ...!» (164 / بقره)

در جريان نظام آفرينش حتى به يك نقطه استثنا بر نمى خوريم. هيچ تصادفى هر چند به ندرت در آن رخ نمى دهد، نظامى است كه نه تاكنون و نه هيچ وقت، عقل بشر به كران_ه اش نمى رسد و مراحلش را طى نمى كند.

اگر از خردترين موجودش چون مولكول شروع كنى و به طرف مركباتى كه از آن تركيب يافته بالا بيايى، تا برسى به منظومه شمسى و كهكشان هايى كه تاكنون به چشم مسلح ديده شده، بيش از يك عالم و يك نظام نمى بينى و اگر از بالا شروع كنى و

وحدت و هماهنگى در نظام آفرينش (105)

كهكشان ها را يكى پس از ديگرى از هم جدا نموده، منظومه ها را از نظر بگذرانى و تك تك كرات را و سپس كره زمين و در آخر ذره اى از آن را تجزيه كنى تا به مولكول برسى، باز مى بينى از آن عالم واحد و آن نظام واحد و آن تدبير متصل چيزى كم نشده، با اين كه هيچ دو تايى از اين موجودات را مثل هم نمى بينى: دو تا انسان، دو تا گوسفند، دو تا ش__اخ__ه ت__وت، دو ت__ا ب__رگ گ__ردو، دو تا مگ__س و بالاخره هر جفت جفت موجودات را در نظ_ر بگي_رى، خ__واه__ى دي__د كه هم ذات__ا مختلفن__د و هم حكم_ا و هم شخصا.

پس روبرهم عالم يك چيز است و تدبير حاكم بر سراپاى آن متصل است و تمامى اجزايش مسخر براى يك نظام است، هر چند كه اجزايش بسيار و احكامش مختلف است: «عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَىِّ الْقَيُّومِ _ همه وجوه براى خداى حى و قيوم خاضع است.» (111 / طه)

(106)

نظام آفرينش

پ_س اله عال__م كه پديدآورن__ده آن و مدب__ر ام__ر آن اس__ت، ني__ز يك__ى اس__ت. (1)

وحدت نظام انسان و نظام جهان

«اِنَّ فى خَلْقِ السَّم_اواتِ وَ الاَْرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْ_لِ وَالنَّهارِ وَ الْفُلْكِ الَّتى تَجْرى فِى الْبَحْرِ...!» (164 / بقره)

برهان سومى كه در آيه اقامه شده از راه احتياج انسان است، كه مى فرمايد: اين انسان، كه يكى از پديده هاى زمينى است، در زمين زنده مى شود و زندگى

1- ال_مي_________زان ج 2، ص 348.

وحدت نظام انسان و نظام جهان (107)

مى كند و سپس مى ميرد و دوباره جزو زمين مى شود، در پديد آمدنش و بقايش، به غير اين نظام كلى كه در سراسر عالم حكمفرماست و با تدبيرى متصل سراپاى عالم را اداره مى كن_د، به نظام ديگرى احتياج ندارد.

اين اجرام آسمانى در درخشندگى و حرارت، اين زمين در شب و روزش و بادها و ابرها و باران هايش و منافع و كالاهايى كه از هر قاره به قاره ديگرش منتقل مى شود، همه اين ها مورد احتياج آدمى است و زندگى انسان و پيدايش و بقايش بدون آن تدبير نمى شود. و خدا از ماوراى همه اين ها محيط به آدمى است - پس وقتى نظام هستى انسان و همه عالم يكى است، نتيجه مى گيريم كه اله و پديدآورنده و مدبر آن، هم_ان اله و پدي_دآورنده و مدب_ر ام_ر انس_ان است.

در آيه مورد بحث بعد از اقامه سه برهان بر وحدت اله، كه در آيه قبل ادعا شده بود،

(108) نظام آفرينش

برهانى هم بر دو اسم رحمان و رحيم اقامه ك_رده است.

بيان آن برهان اين است كه اين اله، كه مايحتاج هر چيزى را به او داده و آن چه را كه هر چيز در

رسيدن به سعادت وجودى اش و نيز در رسيدن به سعادت در غايتش و اگر غير از زندگى در دنيا آخرتى هم دارد، در رسيدن به غايت اخرويش، بدان نيازمند است، در اختي_ارش گذاشت_ه، چنين الهى رحمان و رحيم است.

رحمان - بدين جهت كه مايحتاج مادى تمام موجودات را فراهم كرده است. رحي__م - بدي__ن جه__ت ك__ه مايحت__اج آدم__ى را در رسي__دن به سع__ادت آخرت__ش در دسترس او گذاشت_ه است.

چه طورممكن است خدايى كه عاقبت امر انسان و آخرت او را تدبيركرده،غيرآن خدايى باشد كه خود انسان را تدبير مى كند؟(1)

وحدت نظام انسان و نظام جهان (109)

1- ال_مي_____زان ج 2، ص 349.

(110) نظام آفرينش

(111)

فصل دوم :نظام آفرينش و آفريننده جهان

نظام حق و چگونگى حق بودن الهى

«ذلِكَ بِاَنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ اَنَّهُ يُحْيِى الْمَوْتى وَ اَنَّهُ عَلى كُلِّ شَىْ ءٍ قَديرٌ!» (6 / ح_ج)

اشاره آيه به مطالبى است كه در آيه قبلى آمده بود و آن خلقت انسان و گياه بود و تدبير

(112)

امر آن ها از نظر حدوث و بقاء و هم از نظر خلقت و تدبير، امرى است داراى واقعيت، كه كس_ى نمى تواند در آن ها ترديد كند.

آن چه از سياق بر مى آيد اين است كه مراد از «حق» خود «حق» است. مى خواهد بفرمايد: خداى تعالى خود حق است و حقى كه هر موجودى را تحقق مى دهد و در همه چيز نظام حق جارى مى كند، پس همين كه خداى تعالى حق است و هر چيزى تحققش به اوست، سبب شده كه اين موجودات حق و نظام هاى حق جارى در آن به وجودآيد و همه اين ها كشف مى كند از اين كه او حق است.

جمله «وَ اَنَّهُ يُحْيِى الْمَوْتى،» عطف است به مطلب آيه قبل و آن عبارت بود از انتقال دادن خاك مرده را از حالى به حالى و رساندنش به انسانى زنده و نيز انتقال دادن زمين مرده را به

وسيله آب، به صورت نباتى زنده و اين كار همچنان ادامه دارد، به خاطر

نظام حق و چگونگى حق بودن الهى (113)

اين كه او كارش زنده كردن مردگان است.(1)

1- ال_مي______________زان ج 28، ص 207.

(114) نظام آفرينش

مفهوم حق در خلقت

«وَ خَلَقَ اللّهُ السَّمواتِ وَالاَْرْضَ بِالْحَقِّ!»(22 / جاثيه)

ظاهرا مراد از سماوات و ارض، كل عالم محسوس باشد و مى فهماند كه خلقت عالم در ج_ام_ه ح_ق ص_ورت گرف_ت و ب_اط_ل و بازي_چه نبوده است.

حق بودن اين عالم كون و فساد به اين است كه براى آن غايتى و هدفى ثابت و باقى در ماوراى آن باشد.

به حق بودن خلقت اقتضا مى كند كه در ماوراى اين عالم و بيرون از آن عالمى ديگر باشد، كه در آن عالم موجودات جاودانه شوند و به عدل بودن خلقت هم اين

مفهوم حق در خلقت (115)

اقتضا را دارد كه هر نفسى، جزايى كه استحقاق دارد داده شود: «وَ لِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ!»(1)

علم به كيفيت آفرينش و هدف در آن

«اَلَ__مْ تَ_رَ اَنَّ اللّ__هَ خَلَ__قَ السَّم__واتِ وَ الاَْرْضَ بِالْحَ__قِّ...؟» (19 / ابراهي_م)

- (آيا نمى بينى كه خدا آسمان ها و زمين را به حق آفريد؟)

1- ال_مي_____________زان ج 35، ص 282.

(116) نظام آفرينش

مقصود از ديدن، علم قاطع است. آرى علم است كه مى تواند به كيفيت خلق آسمان ه__ا و زم_ي_ن ت_عل_ق ب_گي_رد، ن_ه رؤي___ت ب_ه چش__م.

فع__ل خداى تعالى (خلقت اين عال__م) از اين نظر حق است كه در ماوراى خود و بعد از انع__دام خود اثر و خل__ف و هدفى باقى مى گ__ذارد و اگر غير از اين بود و دنبال اين عالم اثرى باق__ى نمى ماند، فع__ل خ__داى تعال___ى باط__ل بود.

فعل و عمل وقتى حق است كه در آن خاصيتى باشد كه فاعل منظورش از آن فعل همان خاصيت باشد و با عمل خود به سوى همان خاصيت پيش برود و اما اگر فعلى باشد كه فاعل منظورى غير از آن فعل نداشته باشد، آن فعل باطل است.

مى بينيم هر يك از انواع موجودات اين جهان از اول پيدايش و تكون خود متوجه نتيجه و غايتى است نشان شده، كه جز رسيدن به آن غايت هدف ديگرى ندارد. و نيز

علم به كيفيت آفرينش و هدف در آن (117)

مى بينيم كه بعضى از اين انواع غايت بعض ديگر است. مانند عناصر زمين كه گياهان از آن بهره مند مى شوند و مانند گياهان كه حيوانات از آن ها استفاده مى برند و هم چنين حيوان كه براى انسان خلق شده است.

بنابراين لايزال خلقت عالم از مرحله اى به مرحله اى و از غايتى به غايتى شريف تر پيش مى رود، تا آن كه به غايتى برسد كه غايتى مافوق آن نيست و آن بازگشت به سوى خداى سبحان است: «وَ اَنَّ اِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى!»(1)

وحدت در كثرت و كثرت خواص و آثار طبيع_ى

1- ال_مي_______زان ج 23، ص 63.

(118) نظام آفرينش

«الآمرآ تِلْكَ اياتُ الْكِتبِ وَ الَّذى اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ...!» (1 تا 3 / رعد)

سياق آيه فوق سياق اقامه حجت است بر توحيد ربوبيت، نه بر اثبات صانع و يا توحيد او و خلاصه آن حجت اين است كه اختلاف اثرى كه در موجودات هست با اين كه ماده اصلى همه آن ها يكى است، از اين حقيقت پرده بر مى دارد كه همه مستند به سببى هستند وراى اين اصل مشترك كه انتظام آن از مشيت و تدبير اوست، پس مدبر عالم خداى سبحان است و همو رب آن است و ربى غير آن ندارد. اين است خ_لاصه ح_جتى كه آي_ه در مقام بيان آن است.

فرق ميان دو حجت و دليل يعنى حجت: «وَ هُوَ الَّذى مَدَّ الاَْرْضَ،» و حجت «وَ فِى

وحدت در كثرت و كثرت خواص و آثار طبيعى

(119)

الاَْرْضِ قِطَعٌ مُتَجوِراتٌ،» اين است كه اولى توحيد ربوبيت را از وحدتى كه در كثرت مشاهده مى شود و ارتباط و اتصالى كه در تدبر همه موجودات عالم با همه كثرتش ديده مى شود اثبات مى نمايد و مى رساند كه مدبر آن يكى است.

ولى دومى كه به عكس اولى اين مدعا را از طريق كثرت خواص و آثار در موجوداتى كه در شرايط واحدى قرار دارند اثبات مى كند، اولى از طريق وحدت در كثرت، دومى از راه كثرت در وحدت و مى رساند كه اختلاف آثار و خواص موجودات با اين كه اصل همه يكى است خود كاشف از وجود مبدئى است كه اين آثار و خواص مختلف و متفرق را افاضه مى كند و خود امرى است ماوراى طبايع اين موجودات و سببى است فوق اين اسباب كه گفتيم اصلشان واحد است و او رب همه است و ربى غير او نيست. حجت: «اَللّهُ الَّذى رَفَعَ السَّمواتِ،» دليل بود كه مدعا را از هر دو طريق اثبات مى كرد.

(120) نظام آفرينش

حاصلش اين است كه امر عالم با همه تشتت و تفرقى كه دارد، تحت تدبير واحدى اداره مى شود،پس به همين دليل رب آن نيز واحداست و آن خداى سبحان است و خداوند تعالى كه آيات را تفصيل مى دهد و هر يك را از ديگرى متمايز و جدا مى سازد و در نتيجه سعيد از شقى و حق از باطل جدا مى گردد و اين همان معاد است، پس خداوندمتعال از اين برهان خود دو نتيجه مى گيرد، يكى مبدأ و يكى هم معاد. و درباره معاد مى فرمايد: «لَعَلَّكُ_مْ بِلِق_اءِ رَبِّكُ_مْ تُوقِنُ_ونَ!»(1)

1- ال_مي________زان ج 22، ص 175.

وحدت در كثرت و كثرت خواص و آثار طبيعى

(121)

استناد خلقت اوليه و تداوم و بقاى اشياء به خداى تعالى

«ذلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ لاآ اِلهَ اِلاّ هُوَ خلِقُ كُلِّ شَىْ ءٍ!»

- اي_ن خ__داى يكتاس__ت ك__ه پ__روردگ__ار شماس__ت، خداي_ى ج__ز او نيس__ت، خال__ق هم__ه چي__ز اس__ت...! (102 / انع__ام)

عده اى چون ديده اند كه خداى تعالى خلقت تمامى اشياء را به خود نسبت داده و در عين حال رابطه عليت و معلوليت را هم صحيح و مسلم دانسته است، پيش خود براى رفع اين تنافى گفته اند: خداى تعالى تنها علت ايجاد اشياء است و اما بقاى اشياء مستند است به همين علت هايى كه خود ما به علت آن ها پى برده ايم و اگر خداى تعالى در بقاء هم عليت

(122) نظام آفرينش

داشت لازم مى آمد دو علت مستقل در يك معلول توارد و اجتماع كنند و لذا مى بينيم اين دسته ازعلماهميشه سعى دارند،وجودصانع عالم را به وسيله حدوث موجودات اثبات كنند و به حدوث انسان بعدازنبودش و حدوث زمين و حدوث عالم بعدازعدمش تمسك جويند.

و نيز مى بينيم كه در اثر اين اشتباه حدوث و وجود هر چيزى را كه به علت حدوثش برخورده اند، مستند به آن علت دانسته و حدوث امثال روح و زندگى انسانى و حيوانى و نباتى را مستند به خود خداى تعالى دانسته و طبقه بى سوادتر آنان امثال ابر و باران و برف و ستاره هاى دنباله دار و زلزله و قحطسالى و مرض هاى عمومى را كه فهم عاميانه آنان به علل طبيعى آن ها نرسيده نيز مستند به خداى تعالى دانسته و در نتيجه هر وقت به علت طبيعى يكى از آن ها پى مى برند با شرمسارى از گفته قبلى خود - علت اين گونه حوادث خود خداى تعال__ى است - چشم پوشي__ده و يا در برابر خصم تسلي_م مى شوند.

استناد خلقت اوليه و تداوم و بقاى اشياء... (123)

عده كثيرى از دانشمندان علم

كلام همين درك ساده عوامى را به صورت يك مطلب علمى درآورده و گفته اند: وجود ممكن تنها در حدوثش محتاج به واجب الوجود است نه در بقاء؛ حتى بعضى از آنان تصريح كرده اند كه اگر هم فرض كنيم خدايى نباشد عالمى كه آن خدا آفريد و رفت باقى خواهد ماند و چرخش به طور اتوماتيك خواهد گرديد و به نظر چنين مى رسد كه اين حرف از ناحيه يهودى ها در بين مسلمين رخنه يافته و ذهن پاره اى از علماى كم بضاعت اسلام را مشوب نموده و در نتيجه حرف هاى ديگرى از قبيل محال بودن بداء و نسخ را هم بر آن متفرع كرده اند و هنوز هم كه هنوز است اين قبيل حرف ها در ميان مردم در دهان ها مى گردد.

به هر حال شبهه نامبرده موهوم ترين شبهات و پست ترين اوهام است و احتجاجات قرآن كريم مخالف آن است. چون قرآن كريم تنها به مثل روح استدلال بر وجود صانع

(124) نظام آفرينش

نكرده و بلكه به تمامى آيات مشهوده در عالم و نظام جارى در هر نوع از انواع مخلوقات و تغيير و تحول و فعل و انفعال آن ها و منافعى كه از هر يك از آن ها استفاده مى شود، استدلال كرده است و اين مخالف با آن نظريه است. چون خداوند همه عالم و عوامل آن را چه مشهود و چه غير مشهود معلول و مصنوع خود دانسته و به وجود آفتاب و ماه و ستارگان و طلوع و غروب آن ها و منافعى كه مردم از آن ها استفاده مى كنند و چهار فصلى كه در زمين پديد مى آورند و هم چنين به وجود درياها و نهرها و كشتى هايى كه در آن ها جريان

مى يابد و ابرها و باران ها و منافعى كه از ناحيه آن ها عايد بشر مى شود و هم چنين به وجود حيوانات و نباتات و احوال طبيعى و تحولاتى كه دارند از قبيل نطفه بودن و سپس جنين شدن و كودك و جوان و پيرشدن آن ها و ساير تحولاتشان بر وجود صان__ع استدلال ك__رده اس__ت.

استناد خلقت اوليه و تداوم و بقاى اشياء... (125)

و حال آن كه تمامى آن چه كه خداى تعالى به آن استدلال بر وجود صانع كرده و آن ها را معلول خود دانسته همه معلول موجوداتى قبل از خود و از سنخ خود هستند، موجودات امروز علت موجودات فردا و موجودات فردا معلول موجودات امروزند. و اگر بقاى موجودات بى نياز از وجود خداى تعالى بود و به طور طبيعى و خودكار جريان عليت و معلوليت همچنن در بين آن ها ادامه داشت، استدلال هاى نامبرده قرآن كري_م هيچ كدامش صحيح و بجا نبود.(1)

آف_رينش و تدبير آسمان ها و زمين و رابطه آن با ولايت و شفاعت الهى

1- ال_مي________زان ج 14، ص 143.

(126) نظام آفرينش

«اَللّهُ الَّذى خَلَقَ السَّمواتِ وَ الاَْرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فى سِتَّةِ اَيّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ ما لَكُم مِنْ دُونِه مِنْ وَلِىٍّ وَ لاشَفيعٍ!»(4/سجده)

تعبير به استواء در عرش كنايه است از مقام تدبير موجودات و به نظام در آوردن آن ها، نظامى عام و پيوسته، كه حاكم بر همه آن ها باشد. اگر بعد از خلقت آسمان ها و زمين مسئله استواء بر عرش را ذكر كرد براى اين بود كه سخن در اختصاص ربوبيت و الوهيت به خداى يگانه بود. چون بين خلقت و تدبير م_لازمه هس__ت، يعن___ى يك__ى از ديگ_رى ج__داي__ى پ__ذي___ر نيس__ت.

باز به همين جهت بعد از ذكر استواء بر عرش نمونه اى از تدبير خدا را ذكر نموده، فرمود: «ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ ما

لَكُم مِنْ دُونِه مِنْ وَلِىٍّ وَ لا شَفيعٍ،» چون ولايت و

آفرينش و تدبير آسمان ها و زمين... (127)

شفاعت نيز مانند استواء بر ع_رش از شئون تدبير است.

«م__ا لَكُ__م مِ__نْ دُونِ___ه مِ___نْ وَلِ__ىٍّ وَ لا شَفي___عٍ!»

«وَلىّ» به معناى كسى است كه مالك تدبير امر چيزى باشد و معلوم است كه امور ما و آن شئونى كه قوام حيات ما با آن هاست قائم به هستى است و محكوم و در تحت تدبير نظام عامى است كه حاكم بر همه هستى است و نيز محكوم به نظام خاصى است كه خود ما انسان ها داريم و نظام هر چه باشد چه عامش و چه خاصش از لوازم و خصوصياتى است كه خلقت هر چيزى دارد و خلقت هم هر چه باشد مستند به خداى تعالى است، پس اوست كه خصوصيات هر موجودى و از آن جمله انسان را داده و در نتيجه باز هموست كه براى انسان نظامى مخصوص به خودش و نظامى عام مقرر كرده، پس همو مدبر و ولى ماست، كه به امور ما رسيدگى نموده و شئون ما را تدبير

(128) نظام آفرينش

مى كند، همانطور كه ولى هر چيزى است و در اين باب شريكى برايش نيست. «شَفيع» عبارت است از كسى كه منضم به سببى ناقص شود و سببيت ناقص آن را تكميل كند. هر يك از اسباب و شرايط عالم، شفيع يكديگرند، چون سببيت يكديگر را در تأثير تكميل مى كنند، همچنان كه هر يك از ابر، باران، آفتاب و سايه و امثال آن شفيع روييدنى ها هستند، چون هر يك سببيت ديگرى را تكميل مى كنند. وقتى پديدآورنده اسباب و اجزاى آن ها و ربط دهنده بين آن ها و مسببات،خداى سبحان بود، پس خدا

شفيع حقيقى است، كه نقص هر سبب را تكميل مى كند، پس شفيع واقعى و حقيقى تنهاخداست و غير او شفيعى نيست.

به بيانى ديگر و دقيق تر، اين كه اسماء حسناى خداى تعالى واسطه هايى بين او و بين خلقش در رساندن فيض به ايشان هستند. مثلاً خداى تعالى بدان جهت كه داراى اسم

آفرينش و تدبير آسمان ها و زمين... (129)

رازق، جواد، غنى و رحيم است به خلق خود رزق مى دهد و بدان جهت كه شافى، معافى، رؤف و رحيم است بيماران را شفا مى دهد و بدان جهت كه شديدالبطش، ذوانتقام و عزيز است ستمكاران را هلاك مى كند. و هم چنين هر فيضى را كه به خلق مى رساند، به وساطت يكى از اسماء حسنايش مى رساند.

و بنابراين هيچ چيز از مخلوقات او كه وجودش مركب است نخواهى ديد، مگر آن كه در وجود آن، چند اسم از اسماء حسناى خدا دخالت و وساطت دارند، كه اين چند اسم بعضى مافوق بعضى و بعضى در عرض ديگرند و آن اسمى كه از همه خصوصى تر است، واسطه است بين يك موجود و آن اسمى كه اعم از خودش است: مثلاً اسم شافى اخص از اسم رؤف و رحيم است، چون آن فقط مربوط به شفاى بيماران است ولى آن دو، هم شامل بيماران مى شود و هم غير آنان. به همين جهت اسم شافى واسطه مى شود

(130) نظام آفرينش

بين مريض و اسم رحيم و رؤف، باز اسم رحيم خصوصى تر از اسم قدير است و به همين جهت واسطه مى شود ميان قدير و بيمار... و به همين منوال ساير اسماء. اين وساطت در حقيقت تتميم تأثير سبب در مسبب است. و يا بگو نزديك كردن مسبب است

به سبب تا تأثير سبب به فعليت برسد.

از اين معنا نتيجه مى گيريم كه خدا شفيع مى شود با بعضى از اسماء خود، نزد بعضى ديگر. پس صحيح است كه به استعمال حقيقى گفت: كه خدا شفيع است و غير از او شفيعى نيست، (دقت بفرماييد).(1)

1- ال_مي_______________زان ج 32، ص 74.

آفرينش و تدبير آسمان ها و زمين... (131)

(132)

بخش سوم :نظام ازواج

فصل اول:نظام ازواج در طبيعت

خلقت ازواج و نظام جارى در كل موجودات عالم

(133)

(134) نظام آفرينش

(135)

«سُبْحانَ الَّذى خَلَقَ الاَْزْواجَ كُلَّها مِمّا تُنْبِتُ الاَْرْضُ وَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ وَ مِمّا لا يَعْلَمُ_ونَ!» (36 / يس)

آيه فوق اشاره مى كند به اين كه:

(136)

مسئله تزويج دو چيز با هم و پديد آوردن چيز سوم، اختصاص به انسان و حيوان و نبات ندارد، بلكه تمامى موجودات را از اين راه پديد مى آورد و عالم مشهود را از راه زاد و ولد تنظيم مى فرمايد. به طور كلى عالم را از دو موجود فاعل و منفعل درست كرده، كه اين دو به منزله نر و ماده حيوان و انسان و نباتند. هر فاعلى با منفعل خود برخورد مى كند و از برخورد آن دو، موجودى سوم پديد مى آيد. آن گاه خداى را تنزيه كرده و مى فرمايد: «سُبْحانَ الَّذى خَلَقَ الاَْزْواجَ كُلَّها _ منزه اس_ت خداي_ى ك_ه ج_فت ه_ا هم_ه را آف_ري_ده اس_ت.»

جمله «مِمّا تُنْبِتُ الاَْرْضُ،» با جمله بعديش بيان ازواج است، آن چه كه زمين مى روياند، عبارتست از نباتات و ممكن هم هست بگوييم شامل حيوانات (كه يك نوع از آن آدمى است،) نيز مى شود، چون اين ها هم از مواد زمينى درست مى شوند خداى تعالى

خلقت ازواج و نظام جارى در كل موجودات عالم (137)

هم درباره انسان كه گفتيم نوعى از حيوانات است فرموده: «وَ اللّهُ اَنْبَتَكُمْ مِنَ الاَْرْضِ نَباتا _ خدا شما را از

زمين رويانيد و چه روياندنى!»

باز مؤيد اين احتمال اين است كه ظاهر سياق بيان اين است كه شامل تمامى افراد مشخصى بشود، چون مى بينيم كه حيوان را در اعداد ازواج نام نبرده، با اين كه زوج بودن حيوانات در نظر همه روشن تر بوده، از زوج بودن نبات، پس معلوم مى شود منظور از «مِمّا تُنْبِتُ الاَْرْضُ _ هر چه را كه زمين از خود مى روياند،» همه گياهان و حيوانات و انسان ه_است.

- «وَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ...،» يعنى از خود مردم، «مِمّا يَعْلَمُونَ،» يعنى از آن چه مردم نمى دانند و آن عبارت است از مخلوقاتى كه هنوز انسان از وجود آن ها خبردار نشده، و يا به كيفيت پيدايش آن ها و يا به كيفيت زياد شدن آن ها اطلاع پيدا نكرده است.(1)

1- ال_مي____زان ج 33، ص 140.

(138) نظام آفرينش

نح_وه آفرينش آسمان و زمين و خلقت ازواج

«فاطِرُ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجا وَ مِنَ الاَْنْعامِ اَزْواجا يَذْرَؤُكُمْ فيهِ!»(11/شورى)

معناى جمله «فاطِرُ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ،» اين است كه او پديدآورنده موجودات از كتم عدم است، آن هم پديدآورنده بدون الگو و معناى جمله «جَعَلَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجا،» اين است كه او شما را نر و ماده آفريد تا با ازدواج آن دو، مسئله توالد و تناسل

نحوه آفرينش آسمان و زمين و خلقت ازواج (139)

و زياد شدن افراد صورت بگيرد. معناى جمله «وَ مِنَ الاَْنْعامِ اَزْواجا،» اين است كه چهارپايان را هم نر و ماده آفريد. «يَذْرَؤُكُمْ فيهِ،» يعنى در اين قرار دادن، شما را زياد كرد. خطاب در جمله، هم به انسان است و هم به حيوان.

در اين آيه به انحصار ربوبيت در خداى تعالى اقامه حجت مى كند. خلاصه حجت مزبور اين است كه، خداى تعالى پديدآورنده

موجودات است و فاطر آن هاست. يعنى موجودات را او از كتم عدم بيرون مى كند. شما را نر و ماده خلق كرد و از اين راه عدد شما را بسيار كرد و هم چنين حيوانات را نيز نر و ماده آفريد و از اين طريق آن ها را تكثير نمود، تا شما (نسل به نسل) از آن حيوانات (نسل به نسل) استفاده كنيد و اين، هم خلق_ت است و ه_م تدبير.(1)

1- ال_مي__________زان ج 35، ص 41.

(140) نظام آفرينش

توسعه آسمان و گسترش زمين و خلقت ازواج

«وَالسَّماءَ بَنَيْناها بِاَيْدٍ وَ اِنّا لَمُوسِعُونَ وَ الاَْرْضَ فَرَشْناها فَنِعْمَ الْماهِدُونَ!»

(47 تا 49 / ذاريات)

كلمه «اَيْد»، هم به معناى قدرت است و هم به معناى نعمت. بنابر معناى اول، معناى آيه چنين مى شود: كه آسمان را با قدرتى بنا كرديم كه با هيچ مقياسى توصيف و اندازه گيرى نمى شود و ما داراى وسعتى در قدرت هستيم، كه هيچ چيز آن

توسعه آسمان و گسترش زمين و خلقت ازواج (141)

ق_درت را مب_دل به عجز نمى كند.

بنابر معناى دوم چنين مى شود: كه ما آسمان را بنا كرديم در حالى كه بنا كردنش مقارن با نعمتى بود كه آن نعمت را با هيچ مقياسى نمى توان تقدير كرد و ما داراى نعمتى واسع هستيم و داراى غنايى مطلق مى باشيم و خزانه هاى ما با اعطاء و رزق دادن پايان نمى پذي__رد، از آسمان هر كه را بخواهي__م و به هر ج__ور بخواهي_م رزق مى دهيم.

احتمال هم دارد كه از كلمه «مُوسِعُونَ» منظور توسعه دادن به خلقت آسمان خواهد بود، كه بحث هاى رياضى امروز هم آن را تأييد مى كند.

- «وَ الاَْرْضَ فَ__رَشْن___اه__ا فَنِعْ___مَ الْم__اهِ__دُونَ!»

ما زمين را گسترديم و مسطحش كرديم، تا شما بتوانيد روى آن قرار گيريد،

و در آن ساكن شويد، پس ما چه خوب گسترنده اى هستيم. و البته بايد دانست كه

(142) نظام آفرينش

اين مسطح كردن زمين با كروى بودن آن منافات ندارد.

«وَ مِنْ كُلِّ شَ__ىْ ءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْ__نِ لَعَلَّكُ_مْ تَذَكَّرُونَ!»

كلمه «زَوْجَيْنِ» به معناى هر دو چيزى است كه مقابل هم باشند، يكى مؤثر و ديگ__رى متأث__ر، بعض__ى گفته ان__د: اين كلمه به معن__اى مطلق هر دو چي__ز متقابل است، مانند زن و شوهر، زمي_ن و آسمان، ش_ب و روز، خشك__ى و دري__ا، انس و جن.(1)

حفاظ آسمان ها و زمين، انتشار جنبندگان و رويش ازواج

1- الميزان ج 36، ص 291.

حفاظ آسمان ها و زمين، انتشار جنبندگان... (143)

«خَلَ__قَ السَّمواتِ بِغَيْ_رِ عَمَدٍ تَرَوْنَها وَ اَلْقى فِى الاَْرْضِ رَواسِىَ اَنْ تَميدَبِكُمْ!»

(10 / لقمان)

كلمه «تَرَوْنَها» احتمال دارد قيد توضيحى باشد و معنا اين باشد كه «شما آسمان ها را مى بينيد كه ستون ندارد،» و احتمال هم دارد قيد احترازى باشد و معنا چنين باشد: «كه خدا آن هارا بدون ستونى ديدنى خلق كرده،» تا اشعار داشته باشد به اين كه آسمان ه__ا ستون دارد، لك__ن ديدنى نيس__ت.

- «وَ اَلْقى فِى الاَْرْضِ رَواسِىَ اَنْ تَميدَبِكُمْ!»

يعن__ى كوه ه__اى شامخ__ى در زمين نه__اد، تا زمي__ن دچار اضط__راب نگشته، شما را مضط__رب نكن__د و اين خ__ود اشع__ار دارد بر اين كه بي__ن كوه ه__ا و

(144) نظام آفرينش

زل___زل___ه ه__ا رابط__ه اى مستقي__م اس_____ت.

- «وَ بَ____ثَّ فيه____ا مِ__نْ كُ_____لِّ دابَّ___ةٍ!»

يعنى در زمين از هر جنبده اى منتشر كرد.

- «وَ اَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَنْبَتْنا فيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَريمٍ!»

يعنى نازل كرديم از جهت بالاى سر شما آبى، (كه همان باران باشد) و رويانديم در آن مقدارى از هر دو جفت نباتى شريف كه منافع شما در آن است و برايتان فوايدى دارد. در اين بيان اشاره است به

اين كه نبات__ات نيز مانن__د حيوان__ات ن__ر و ماده اند.(1)

بناى آسمان و گسترش زمين و رويش ازواج و عوامل حيات

1- ال_مي________زان ج 32، ص 23.

بناى آسمانى و گسترش زمين و رويش ازواج... (145)

«اَفَلَمْ يَنْظُرُوا اِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْناها وَزَيَّنّاها... وَالاَْرْضَ مَدَدْناها... .»

(6 تا 11 / ق)

اگر كلمه «سَماء» را مقيد كرد به كلمه «بالاى سرشان» به اين منظور بوده كه بفهماند هر چيز را انكار كنند، اين آسمان را نمى توانند انكار كنند، چون جلوى چشمشان و بالاى سرشان است. و منظور از اين كه فرمود: آسمان را زينت داديم، اين است كه ستارگان درخشان با آن جمال بديع كه دارند در آسمان آفريديم. پس خود ساختمان اين بناى بديع با آن جمال خيره كننده اش و با اين كه هيچ ترك و شكافى در آن نيست، صادق ترين شاهد بر قدرت قاهره و علم محيط او به تمامى خلايق است.

(146) نظام آفرينش

- «وَالاَْرْضَ مَدَدْناها وَ اَلْقَيْنا فيها رَواسِىَ وَ اَنْبَتْنا فيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهيجٍ...!» «مَدِّ» زمين به معناى گستردن است و خداى تعالى زمين را طورى گسترده آفريده كه با زندگى انسان ها سازگار باشد. كلمه «راسِيَه» به معناى هر چيز ثابت است و كلمه «بَهيج» از بهجت است. بهجت را به معناى آن حسنى گرفته اند كه مانند گل ها و درختان خرم و باغ هاى سبز ديدنش لذت آور است. مراد به روياندن هر جفتى بهيج، روياندن هر نوعى از گياهان خوش منظر است. پس خلقت زمين و تدابير الهيه اى كه در آن جريان دارد، بهترين دليل است كه مى تواند عقل را بر كمال قدرت و علم صانع آن رهنمون شود.

- «وَ نَ_زَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكا فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصيدِ!»

منظور از آب مبارك باران است و اگر آن را

مبارك خوانده، بدين جهت است كه خيرات آن به زمين و اهل زمين عايد مى شود، منظور از «حَبُّ الْحَصيد» حبه و

بناى آسمانى و گسترش زمين و رويش ازواج... (147)

دانه محصود و درو شده است. معناى آيه چنين است: (از آسمان آبى پر بركت نازل كرديم و به دنبالش باغ ها و دانه هاى درو كردنى رويانديم.)

- «وَالنَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضيدٌ _ درختان خرماى بلند با شكوفه هاى روى هم چيده.»

- «رِزْقا لِلْعِبادِ وَ اَحْيَيْنا بِهِ بَلْدَةً مَيْتا كَذلِكَ الْخُرُوجُ!»

م_ا اين باغ ها و اين دانه هاى درو شده و نخل هاى بلند بالا، با طلع هاى روى هم چيده را روياندي__م، براى اين كه رزق__ى باشد براى بندگان. پس كسى كه اين نباتات را آفريد، تا بندگ__ان را روزى دهد، با آن تدابي__ر وسيع و محيرالعقول__ى كه در آن ها به كار برده، داراى علم__ى بى نهايت و قدرت__ى است، كه زن__ده كردن انسان ها بعد از مردن ه_رچند اجزايشان متلاش_ى و جسمشان در زمين گم شده باشد، عاجزش نمى سازد.(1)

1- ال_مي________زان ج 36، ص 224.

(148) نظام آفرينش

خلق ازواج و تأمين وسايل حمل و حركت انسان

«وَ الَّذى خَلَ__قَ الاَْزْواجَ كُلَّها وَ جَعَلَ لَكُ__مْ مِنَ الْفُلْ__كِ وَ الاَْنْع__امِ ما تَرْكَبُونَ!»

(12 و 13 / زخرف)

مراد به «اَزْواج» به نظر برخى از مفسرين، اصناف موجودات از نر و ماده و سياه و سفيد و امثال آن است. بعضى ديگر گفته اند: مراد جفت از هر چيز است، چون هر موجودى سواى خداى تعالى جفتى دارد، بالا و پايينى دارد، راست

خلق ازواج و تأمين وسايل حمل و حركت انسان (149)

و چ_پ_ى و ن_ر و م__اده اى دارد.

- برايتان از كشتى و چهار پايان چيزهايى قرار داد كه سوارش شويد.

- «لِتَسْتَووُا عَلى ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُ_روُا نِعْمَةَ

رَبِّكُمْ اِذَا اسْتَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَ تَقُولُوا سُبْحانَ الَّذى سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنّا لَهُ مُقْرِنينَ _ تا بر پشت آن ها قرار گيريد و آن گاه هنگام قرار گرفتن بر پشت آن ها، به ياد نعمت پروردگارتان افتيد و بگوييد: منزه است آن خدايى كه اين مركب را براى ما مسخر كرد وگرنه ما نمى توانستيم آن را رام خود كنيم.» مراد به ياد آوردن نعمت رب بعد از استواء بر پشت حيوان يا كشتى، اين است كه به ياد نعمت هايى بيفتى كه خدا آن ها را مسخر انسان كرده و انسان از آن ها استفاده مى كند. مثلاً از يك محل به محل ديگر مى رود و بار و بنه خود را حمل مى كند. همچنان كه در جاى ديگر فرمود: «كشتى ها را مسخر كرد براى شما تا به امر خدا در دريا

(150) نظام آفرينش

جريان يابد،» (32 / ابراهيم) و نيز فرمود: «و چهارپايان را آفريد... و بار و بنه خود را به وسيله آن به نقاط دورى حمل مى كنيد كه بدون آن ها نمى توانيد حمل كنيد، مگر به جان كندن،» (7 / نحل) و ممكن هم هست مراد به يادآورى نعمت، يادآورى مطلق نعمت ه__ا باش__د، چون معم__ولاً آدم__ى از ي__اد يك نعم__ت به ياد نعمت ه__اى ديگر ني__ز منتقل مى شود.(1)

آيت رويش ازواج نيكو

1- الميزان ج 35، ص 140.

آيت رويش ازواج نيكو (151)

«اَوَ لَمْ يَرَوْ اِلَى الاَْرْضِ كَمْ اَنْبَتْنا فيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَريمٍ!» (8 / شعراء)

- هيچ نگاهى به اين نباتات كه از زمين رويانيديم، نباتاتى كه جفت هايى ك_ري_من_د، ن_ي_فكن_دند؟

رؤيت در اين جمله متضمن معناى نظر و تفكر است. مراد به زوج كريم - به طورى كه گفته اند - به معناى زوج

نيكو است، آن نباتاتى است كه خداى سبحان نر و ماده شان خلق كرده. بعضى از مفسرين گفته اند: مراد به آن همه موجودات روييدنى است، چه نبات و چه حيوان و چه انسان، به دليل اين كه در جاى ديگر در خصوص انسان فرموده: - «اِنَّ فىذلِكَ لاَيَةً وَ ما كانَ اَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنينَ!»

كلمه «ذلِكَ» اشاره است به داستان رويانيدن هر جفتى كريم، كه در آيه قبلى بود و از

(152) نظام آفرينش

اين جهت آيت است كه هر يك از اين جفت ها را ايجاد كرده و نواقص هر يك از دو طرف زوج را با ديگرى برطرف كرده است. و هر دو طرف را به سوى آن غايتى كه بدان منظور ايجاد شده اند، سوق داده و به سوى آن هدف هدايت نموده است. و خدايى كه چنين سنتى در همه كاينات دارد، چه طور ممكن است امر انسان ها را مهمل بگذارد؟ و به سوى سعادتش و آن راهى كه خير دنيا و آخرتش در آن است، هدايت نكند؟ اين، آن حقيقتى است كه آيت روييدنى ها بدان دلالت دارد.(1)

نظام ازواج و تلقيح در گياهان و تأثير باران و نيروى ثقل در رويش گياه

«وَ اَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ فَاَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَسْقَيْنا كُمُوهُ وَ ما اَنْتُمْ لَهُ

1- ال_مي____زان ج 30، ص 88.

نظام ازواج و تلقيح در گياهان... (153)

بِخازِنينَ!» (22/حجر)

امروزه در مباحث گياه شناسى مسلم شده كه مسئله نر و مادگى در تمام گياهان هست و بادها در وزش خود ذراتى از گرد گل گياه نر را به گياه ماده منتقل مى كنند و آن را بارور مى سازند. قرآن كريم در آيه مورد بحث همين حقيقت را پرده بردارى مى كند و مى فرمايد: «ما بادها را براى كار تلقيح فرستاديم.»

- «فَاَنْزَلْن__ا مِ_نَ السَّم__اءِ ماءً فَاَسْقَيْن__ا كُمُوهُ!»

جمل__ه فوق اشاره به

باران اس__ت كه از ابرها ف__رو مى ريزد. در مباح__ث علمى عص__ر مسل__م ش__ده كه آب م__وج__ود در ك__ره زمي__ن از باران ه__اي__ى جم__ع شده ك__ه از آسم_ان ف__رو ريخت_ه ان__د.

(154) نظام آفرينش

آي__ه م__ورد بح__ث كه با قسم_ت اولش يعنى جمل__ه «وَ اَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ،» مسئله نر و مادگى و تلقيح گياهان را و با قسمت دومش يعنى جمله «فَاَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَسْقَيْنا كُمُوهُ،» مسئل__ه پيدايش آب را از باران اثبات نموده است، هم چنين آيه قبل كه داش__ت: «وَ اَنْبَتْنا فيها مِ__نْ كُلِّ شَ__ىْ ءٍ مَوْزُونٍ،» به يك حقيق__ت علمى ديگر اشاره نموده و آن اين است كه وزن در روييدن نباتات مؤثر است. و اين خود يكى از دقايق علمى امروز است، كه قرآن كريم گوى سبقت را در آن از همه آكادمى هاى علمى جهان ربوده است و كشف اين اسرار در چهارده قرن قبل به وسيله قرآن كريم دست كمى از معجزه ندارد، بلكه همان معجزه است.(1)

1- المي_زان ج 23، ص 214.

نظام ازواج و تلقيح در گياهان... (155)

تكوّن ازواج مختلف ميوه ها و ثمرات

«وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فيها زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ!» (30 / رعد)

- از جميع ميوه هايى كه ممكن است تكون يابد، در زمين انواع مختلفى از حيث نوع و از حيث تابستانى و زمستانى، و از حيث شيرينى و غير آن و ترى و خشكى آن قرار داد.

اين معناى معروف در تفسيركلمه «زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ» است و بنابراين تفسير، مقصود از دو زوج دو صنف خواهدبود، كه يك صنف با صنفى ديگر مخالف باشد، چه اين كه صنف

(156) نظام آفرينش

سومى داشته باشد يا نداشته باشد.

در تفسير جواهر در ذيل «زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ» گفته است: خداوند در زمين از هر صنفى از ميوه ه__ا

زوج قرار داده، يعن__ى دو تا، يكى نر و يكى ماده، كه ازدواج آن ها در گل ه__ايش__ان ص__ورت مى گي__رد.

گفتار وى هر چند از حقايق علمى است كه هيچ ترديدى در آن نيست، لكن ظاهر آيه كريمه با آن مساعدت ندارد، چه ظاهر آيه اين است كه خود ميوه ها زوج و دو ت_ا هستند، نه اين كه از درختى خلق مى شوند كه آن درخت ها زوج و دو تايى باشند.(1)

1- ال_مي____________زان ج 22، ص 171.

تكون ازواج مختلف ميوه ها و ثمرات (157)

اثر خاك در رشد گياه و ازواج نبات

«وَ تَرَى الاَْرْضَ هامِدَةً فَاِذا اَنْزَلْنا عَلَيْهَاالْماءَاهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ اَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهيجٍ!»(5و6/حج)

زمين بعد از آن كه ما آب را بر آن نازل كرديم از هر صنف از اصناف گياهان داراى بهجت، يعنى رنگ خوش و برگ و گل خندان برويانيد. ممكن هم هست مراد به زوج معناى مقابل فرد باشد، براى اين كه در جاهاى ديگر كلام خداى تعالى اين معنا

(158) نظام آفرينش

ثابت شده، كه گياهان نيز ازدواج دارند، همچنان كه براى آن ها حيات و زندگى اثبات شده است و علوم تجربى امروز نيز با آن موافق است.

حاصل معنا اين است كه زمين در روياندن گياهان و رشد دادن آن ها اثرى دارد، نظير اثر رحم در روياندن فرزند، كه آن را از خاك گرفته و به صورت نطفه و سپس علقه و آن گ__اه مضغه و آن گاه انسانى زنده در مى آورد.(1)

1- ال_مي____زان ج 28، ص 207.

اثر خاك در رشد گياه و ازواج نبات (159)

فصل دوم :نظام ازواج انسان

آفرينش زوج انسان و آرام دل او

«هُوَ الَّذى خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِيَسْكُنَ اِلَيْها!»(189 / اعراف)

- اى گروه بنى آدم خداى تعالى آن كسى است كه شما را آفريد «مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ،»

(160)

از تن واحدى كه پدرتان بود و «جَعَلَ مِنْها،» و از آن يعنى از نوع آن «زَوْجَها لِيَسْكُ___نَ اِلَيْها،» همس__رش را آفريد تا آن م__رد به داشت__ن آن همسر دل آرام شود.(1)

نعمت آفرينش زوج براى انسان و تشكيل خانواده

«وَ اللّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجا وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ اَزْواجِكُمْ بَنينَ وَ حَفَدَةً!»(72 / نحل)

1- ال_مي__________زان ج 16، ص 297.

نعمت آفرينش زوج براى انسان و تشكيل خانواده (161)

- خداوند براى شما از همسرانتان فرزندان و ياورانى قرار داد كه به خدمت آنان در حوائج تان استعانت بكنيد و با دست آنان مكاره و ناملايمات را از خود دور سازيد و ارزاق طيب كه عبارت است از هر متاع دلپسندى كه روزى تان كرد، مانند آب و انواع ميوه ها كه عمل خود شما در پيدايش آن ها دخالت نداشته و مانند طعام ها و لباس ها و امث__ال آن كه سع__ى و عم__ل خ__ود شم__ا در پي__دايش آن ه__ا م__ؤث__ر ب__وده است.

- «اَفَبِالْباطِلِ يُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَتِ اللّهِ هُمْ يَكْفُرُونَ - آيا به باطل ايمان مى آورند و به ن_عمت خدا كفران مى ورزند؟»

مقصود از نعمت همان است كه همسرانى از جنس خود بشر براى ايشان درست كرد و فرزندان و نوه هايى از همسران پديد آورد، چه اين از بزرگترين و آشكارترين نعمت هاست، زيرا اساسى تكوينى است كه ساختمان مجتمع بشرى بر آن بنا مى شود و

(162) نظام آفرينش

اگر آن نبود مجتمعى تشكيل نمى يافت و اين تعاون و همكارى كه ميان افراد هست پديد نمى آمد و تشريك در عمل

و سعى ميسر نمى شد و در نتيجه بشر به سعادت دنيا و آخرت خود نمى رسيد.

آرى اگر بشر اين رابطه تكوينى را كه خدا به او انعام كرده قطع كند و اين رشته پيوند را بگسلد، آن وقت به هر وسيله ديگرى كه فرض شود متوسل گردد، جا پر كن اين رابطه تكوينى نگشته جمعش جمع نمى شود و با متلاشى شدن جمع بشر و پراكندگى وح_دتش هلاكتش قطعى است.(1)

1- ال_مي__________زان ج 24، ص 189.

آيت خلق زوج براى انسان و عوامل ... (163)

آيت خلق زوج براى انسان و عوامل توليد رحمت و محبت

«وَ مِنْ اياتِهِ اَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجا لِتَسْكُنُوا اِلَيْها...!» (21 / روم)

كلمه «زَوْج» به هر يك از نر و ماده حيوانات در صورتى كه جفت هم شده باشند اطلاق مى شود، همچنان كه به هريك از دو قرين چه حيوان و چه غير حيوان نيز زوج گفته مى شود، خداى تعالى فرموده: «فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الاُْنْثى - خدا از آن دو زوج قرار داد، يكى نر و يكى ماده،» (39 / قيامت) و نيز فرمود: «به آدم گفتيم كه تو و زوجت در بهشت منزل كنيد.»(35/بقره)

اين كه فرمود: «اَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجا لِتَسْكُنُوا اِلَيْها،» معنايش

(164) نظام آفرينش

اين است كه براى شما از جنس خودتان زوج آفريد. (و كلمه «براى شما» معنايش به منظ_ور فايده و نف_ع شماست.)

آرى هر يك از مرد و زن از جهاز تناسل، دستگاهى دارند كه اين دستگاه به كار نمى افتد، مگر وقتى كه با دستگاه طرف مقابل جمع شود و از مجموع آن دو، مسئله توالد و تناسل صورت گيرد، پس هر يك از آن دو در حد خود و فى نفسه ناقص و محتاج به

طرف ديگر است و از مجموع آن دو، واحدى تام و تمام درست مى شود و به خاطر همين نقص و احتياج است كه هر يك به سوى ديگرى حركت مى كند، و چون بدان رسيد آرامش و سكونت مى يابد، چون هر ناقصى مشتاق به كمال است و هر محتاجى مايل ب_ه زوال حاجت و فق_ر خويش است و اي_ن حالت همان شبقى است كه در هر يك از اين دو طرف به وديعت نهاده شده است.

آيت خلق زوج براى انسان و عوامل ... (165)

- «وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً!»

كلمه «مَوَدَّت» تقريبا به معناى محبتى است كه اثرش در مقام عمل ظاهر باشد، در نتيجه نسبت مودت به محبت نسبت خضوع است به خشوع، چون خضوع نيز آن خشوعى را گويند كه در مقام عمل هم اثرش هويدا شود، به خلاف خشوع كه به معناى نوعى تأثر نفسانى است، كه از مشاهده عظمت و كبريايى در دل پديد مى آيد. و اما «رَحْمَت»، اين كلمه به معناى نوعى تأثير نفسانى است، كه از مشاهده محروميت محرومى كه كمالى را ندارد و يا احتياج به رفع نقيصه خود دارد، در دل پديد مى آيد و صاحبدل را وادار مى كند به اين كه در مقام برآيد او را از محروميت نج_ات داده و نقيصه اش را رفع كند.

يكى از روشن ترين جلوه گاه و موارد خودنمايى مودت و رحمت، جامعه كوچك

(166) نظام آفرينش

منزل است، چون زن و شوهر در محبت و مودت ملازم يكديگرند و اين دو با هم و مخصوصا زن، فرزندان كوچكتر را رحم مى كنند، چون در آن ها ضعف و عجز مشاهده مى كنند و مى بينند كه طفل صغيرشان نمى تواند حوائج

ضرورى زندگى خود را تأمين كند، لذا آن محبت و مودت وادارشان مى كند، به اين كه در حفظ و حراست و تغذيه و لباس و منزل و تربيت او بكوشند و اگر اين رحمت نبود، نسل به كلى منقطع مى شد و هرگز ن_وع بشر دوام نمى يافت.

نظير اين مورد مودت و رحمتى است كه در جامعه بزرگ شهرى و ميان افراد جامعه مشاهده مى شود، يكى از افراد وقتى همشهرى خود را مى بيند، با او انس مى گيرد، و احساس محبت مى كند و مسكينان و ناتوانان اهل شهر خود را كه نمى توانند به واجبات زندگى خود قيام كنند، ترحم مى نمايد.

آيت خلق زوج براى انسان و عوامل ... (167)

به طورى كه از سياق بر مى آيد مراد به مودت و رحمت در آيه همان مودت و رحم_ت خ__ان_وادگ_ى اس_ت.

- «لاَيَةً لِقَ_وْمٍ يَ_تَفَكَّ_رُونَ!»

چون وقتى درباره اصول تكوينى خويش بينديشند، كه آن اصول بشر را وادار كرد به اين كه تشكيل جامعه خانوادگى دهد، مرد را دعوت كرد تا با زن و زن را دعوت كرد تا با مرد جمع شود و اجتماعى منزلى پديد آورند و نيز آن دو را به مودت و رحمت واداشت و آن مودت و رحمت نيز اجتماع مدنى و شهرى را پديد آورد و چه آثارى بر اين اجتماع مترتب شد، نوع بشرى بقا يافت و زندگى دنيايى و آخرتى انسان به كمال رسيد، آن وقت متوجه مى شوند كه چه آيات عجيبى در آن ها هست و خداى تعالى چه تدابيرى در امر اين نوع از موجودات به كار برده، تدابيرى كه عقل را

(168) نظام آفرينش

حيران و دهشت زده مى كند.(1)

خلق زوج انسان و انزال ازواج چهارپايان و تكثير آن ها

«خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها وَ

اَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الاَْنْعامِ ثَمانِيَةَ اَزْواجٍ!» (7 / زمر)

خطاب در اين آيه به عموم بشر است و مراد به «نَفْسٍ واحِدَةٍ» به طورى كه نظاير اين آيه تأييد مى كند آدم ابوالبشر است و مراد به همسر آن نفس واحده،

1- ال_مي______زان ج 31، ص 267.

خلق زوج انسان و انزال ازواج چهارپايان... (169)

همسر اوست كه از نوع خود اوست و در ان_سانيت مثل اوست. كلمه «ثُمَّ» ب_راى تراخى و تأخر رتبى در كلام است. مراد اين است كه خداى تعالى اين نوع را خلق كرد و اف_راد او را از يك ن_فس واحد و همسرش بسيار كرد.

كلمه «اَنْعام» به معناى شتر و گاو و گوسفند و بز است. اگر آن ها را هشت ج_فت خوان___ده، به اع_تبار روبره__م نر و م_اده آن هاست.

و نيز اگر از خلقت چهار پايان در زمين تعبير كرده به اين كه ما آن ها را نازل كرديم، با اين كه اين چهار جفت حيوان از آسمان نازل نشده اند، به اين اعتبار است كه خداى تعالى ظهور موجودات در زمين را بعد از آن كه نبودند، انزال خوانده، چون در آيه شريفه «وَ اِنْ مِنْ شَىْ ءٍ اِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ،» به طور كلى موجودات را نازل شده، يعنى اندازه گيرى شده از خزينه هايى مى داند كه

(170) نظام آفرينش

از هر چي_ز بى ان_دازه اش در آن جاست. (21 / ح_جر)

_ «يَخْلُقُكُمْ فى بُطُونِ اُمَّهاتِكُمْ خَلْقا مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فى ظُلُماتٍ ثَلاثٍ!» (8 / زمر) اين جمله بيان كيفيت خلقت نامبردگان قبلى، يعنى انسان و انعام است و در اين كه خطاب را تنها متوجه انسان كرده مى فرمايد «شما را خلق مى كند،» به اعتبار اين است كه اين پنج

نوع جاندار، تنها انسان داراى عقل است و لذا جانب او را غلبه داده، و بر ديگران چربانده است و معناى خلق بعد از خلق پشت سر هم بودن آن است، مانند خلقت نطفه، سپس نطفه را علقه كردن و آن گاه خلقت علقه را و آن را مضغه كردن، و هم چنين و مراد به ظلمات ثلاث به طورى كه گفته اند ظلمت شكم و ظلمت رحم و ظلمت مشيم_ه (تخم_دان) اس_ت.(1)

1- ال_مي______زان ج 34، ص 59.

خلق زوج انسان و انزال ازواج چهارپايان... (171)

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109